سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

متاسفانه برخی از علمای ما مردم رو عادت داده اند که فقط به عبادات فردی و عزاداری و اعیاد بپردازند ولی اصلا اونا رو به مسئولیت های اجتماعی شون آگاه نمی کنن. در حالیکه جامعهء ما گرفتار مشکلات عدیده ای هستش که حل هر کدوم از اونا احتیاج به نظریه پردازی های تخصصی از سوی علمای دینی داره،عملا می بینیم که اولا برخی از علما،خودشون به دنبال این کارا نمیرن و ثانیا هرکسی رو هم که دنبال این کارها بره و نظریه پردازی بکنه،مورد حمله و انتقاد قرار میدن. وقتی موضوعات جدیدی مانند ماهواره و اینترنت و ...مطرح شدند،صرفا به چند تا فتوا در مورد حرام بودن استفاده از این پدیده ها اکتفاء کردند و توصیه به برخی اقدامات بی اثری مانند فیلتر کردن و لا غیر. 

در حالیکه پدیده های فوق،عملا وارد زندگی مردم شده اند و برای جلوگیری از تاثیرات منفی آنها باید اقدامات فرهنگی پیشگیرانه ای انجام میشد.

هر فرد و یا هر جامعه ای باید اول متوجه وجود مشکلات خود و جامعه اش باشد و باور کند که مشکل وجود دارد و باید برای حل آنها چاره اندیشی کند. تا زمانی که من باور نکنم که مریض هستم،هیچ وقت به پزشک مراجعه نخواهم کرد.برخی از مردم فکر می کنند که وضعیتی که در آن قرار دارند،سرنوشت محتوم و غیر قابل تغییر اونهاست و باید به این وضع،رضایت بدن.

این باور غلط در اونها به وجود اومده که مثلا غربی ها ذاتا از ما برترند و ما همیشه باید چشم مون به دست و دهن اونا باشه،درحالیکه همین غربی ها تا دیروز،گرفتار ارباب کلیسای کاتولیک بودند و اجازهء کوچکترین اما و اگر رو در مقابل اونا نداشتند تا اینکه کار به رنسانس(نوزائی) و بیداری اروپائیان در مقابل کلیسا کشید.(جالبه بدونید که یکی از دلایل اصلی پدید اومدن رنسانس،آشنائی اونا با فرهنگ و تمدن اسلامی در اون دوران بود)حالا اگه موضوع انتظار منفی و منفعلانه رو هم که به اینها اضافه کنیم،علت عقب ماندگی جوامع اسلامی روشنتر خواهد شد.

امید:حالا از کجا باید شروع کرد؟

جمال:مرحوم دکتر شریعتی میگه:درسته که موضوع شفاعت در قرآن و احادیث پیامبر(ص) و ائمهء معصومین(علیهم السلام) وارد شده، اما معنای شفاعت این نیست که نظام جزا و پاداش الهی،به واسطهء شفاعت،نقض بشه و از اثر بیفته.

شفاعت،برای این است که اگه بنده ای،در کنار انجام اعمال واجب و ترک محرمات و توبه از گناهانی که مرتکب شده،قصور و تقصیری داشته باشه،بتونه از شفاعت شافعینی که در قیامت وجود خواهند داشت،استفاده کنه و خودشو نجات بده.که البته شفاعت هم شرایط خاصی داره که هر فردی نمیتونه به همین راحتی از اون برخوردار بشه.شفاعت،عامل کسب شایستگی نجاته؛نه عامل کسب نجات از راه های ناشایسته...

متاسفانه الان در جامعهء ما این باور غلط وجود داره که هرکس هر قدر هم که گناه بکنه،به محض اینکه چند تا زیارت عاشورا بخونه و چند تومن پول،نذر این امامزاده و اون مسجد و چند تا فقیر و نیازمند بکنه،تمامی گناهان گذشته اش،تبدیل به ثواب میشه و در کارنامهء اعمالش،به جای عذاب،اجر ثبت خواهد شد...

در حالیکه واقعیت،چیز دیگری است:

خداوند می فرماید که من از حق خودم(حق الله) می گذرم،اما از حق مردم(حق النّاس)نمی گذرم:

یعنی اینکه اگر بنده ای،صرفا معصیت پروردگارش رو مرتکب بشه،با انجام توبه یا شفاعت،گناهش بخشیده میشه؛اما اگه این فرد،حقوق یک انسان رو پایمال کرده باشه،هر قدر هم که توبه بکنه،تا زمانی که حق اون انسان رو نداده باشه،یا رضایت قلبی اون انسان رو به دست نیاورده باشه،توبه و شفاعت،اونو نجات نمیده...

می بینیم که این قضیهء امید واهی به شفاعت هم در کنار اون قضیهء انتظار منفی،مزید بر علت شده برای عدم احساس مسئولیت افراد جامعهء مسلمان در وارد شدن و پرداختن به وظایف اجتماعی خودشون در قبال جامعه و اسلام و زمینه سازی برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج).

به عنوان نتیجه گیری میخوام عرض کنم که باید علما و نخبگان جامعه،آموزه های دینی و واجبات و مسئولیت های اجتماعی افراد رو باید با دیدی کلان نگر و در جهت زمینه سازی ظهور،بیان کنند و مسلمین رو ترغیب و تشویق به انجام وظایفشون کنند که البته این زمانی میسر خواهد شد که خودشون در صف اول این اقدامات و مبارزات قرار بگیرن.

از طرفی علما و نخبگان وظیفه دارن که بر اعمال افراد جامعه نظارت کنند و با هرگونه آفت و خرافه و کم کاری و عافیت طلبی و بی مسئولیتی مبارزه کنن.متاسفانه جای خالی اینگونه مسائل،به شدت و به وضوح دیده میشه.

... پایان ...


نظر

 

امید: دلایل قرآنی در مورد نادرست بودن این توجیهات رو بیان کنید. 

جمال:خداوند در آیه 21 سوره احزاب می فرماید:

لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة......برای شما در وجود رسول خدا(ص)الگو و سرمشق نیکوئی وجود دارد...

این آیه نشون میده که امت اسلامی موظفند که با الگو و سرمشق قرار دادن پیامبر و ائمه علیهم السلام،در جای پای اونا قدم بزارن و در حد توان و وسع خودشون،از اعمال اونا پیروی کنن.پس با این بهانه که ما نمی تونیم مثل پیامبر یا امامان باشیم،نمی تونیم از وظایف خودمون سرپیچی بکنیم.

در آیهء46 سورهء سبأ می فرماید:

قل انّما اعظکم بواحده،ان تقوموا لله مثنی و فرادی...بگو من شما را نصیحتی می کنم که دوتا دوتا و تک تک برای خدا قیام کنید...

با در نظر گرفتن این دلایل،اولین چیزی که به ذهن انسان می رسه،موضوع تقسیم کار و تقسیم وظایف بین افراد امت اسلامی پیش میاد:اول باید ببینیم که چه وظایفی رو باید امت اسلام انجام دهند و ثانیا چگونه این وظایف در بین افراد،باید تقسیم بشه.

اولین وظیفه رو نخبگان جامعه به عهده دارن و اونم اینه که با نظریه پردازی هاشون،به افراد جامعه آگاهی بدن:

اولا هدف اصلی و واقعی زندگی رو بیان کنند،

ثانیا امکانات موجود رو بسنجند،

ثالثا مشکلات موجود رو مشخص کنند

و رابعا راهکارها رو پیشنهاد کنند و مهم تر از اون،دیگران رو تشویق و ترغیب کنند که هریک از افراد جامعه،قسمتی از وظایف موجود رو به عهده بگیرن و به اندازهء وسع و توانش،باری رو که بر زمین مونده،بردارن و به مقصد و هدف نهائی برسونن؛چه به عنوان یک فرد مستقل و چه به عنوان عضوی که متعلق به یک جامعه است...

اگه قرار بود امام زمان(عج) بدون زمینه سازی ظهور کنن،همین الان هم می تونستند ظهور کنن؛پس اگه ظهور ایشون به تأخیر افتاده،مهم ترین دلیلش،آماده نشدن زمینهء ظهور از سوی مؤمنین هستش...

اینو هم عرض کنم که مسئلهء اعتقاد به موعود آخرالزمان،فقط مختصّ شیعه نیست؛بلکه تقریبا تمامی مکاتب و ملت ها به ظهور یک منجی در آخرالزمان اعتقاد دارند:مثلا یهودیان،منجی رو با نام «شیتل» و زردشتی ها با نام «سوشیانت» می شناسند...

امید:اگه این وظایف انجام بشن،چه اتفاقی خواهد افتاد؟

جمال:هر قدر که امت اسلامی به وظایف خودش بیشتر عمل کنه،زمینه برای تحقق کامل دین متعالی اسلام فراهم  تر میشه و در ظهور اون حضرت،تسریع میشه و با ظهور حضرت ولی عصر(عج)،دین اسلام در کرهء ارض پیاده و حاکم میشه و بساط ظلم و ستم برچیده میشه.

 امید: در مورد وظایفی که بهشون اشارهء کلی نمودید،به صورت تفصیلی تر توضیح بدید.

جمال:گفتیم که اولین وظیفه،مربوط به نخبگان جامعه است:امام علی(ع) در قسمتی از خطبهء سوم نهج البلاغه می فرمایند:...

خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم،ساکت ننشینند و رضایت ندهند...

همین یک فرمایش نشون میده که دانایان و به تعبیر امروزی ها نخبگان،چه وظیفه و پیمانی بر عهده دارند.از طرفی انجام کارهای خطیری مثل زمینه سازی ظهور آقا و برچیدن بساط ظلم و ستم،نیازمند آگاهی دادن به افراد جامعه است که این کار،وظیفهء آگاهان جامعه است.

علما و صاحبنظران باید حکمت آفرینش جهان و هدف از خلقت انسان و دلیل ارسال ادیان و انبیاء عظام(علیهم السلام) و انگیزهء قیام سید الشهدا(ع) و نیز موضوع انتظار و وظیفهء امت رو در این موارد برای مردم تشریح کنند و این وعدهء الهی و امید به پیروزی رو برای امت اسلامی تبیین کنند.

در مرحلهء بعدی باید مشکلات و آفاتی رو که باعث میشه این وظایف بر زمین بمونه و اجراء نشه،تشریح کنن.

جامعهء ما از نظر سطح آگاهی و نیز سطح اجتماعی، در اون حدی نیست که اکثریت مردم بخوان برای ظهور آن حضرت،زمینه سازی کنن.حداکثر کاری که انجام میشه، اینه که در مراسم روضه خوانی و عزاداری و نیز در جشنهائی که به نیّت ائمّه و آقا امام زمان(عج) تشکیل میشه شرکت کنن.هرچند که اینگونه فعالیت ها لازمه،اما کافی نیست.اون چیزی که مهم هستش،اینه که مردم باید فرائض جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولیّ و تبریّ را انجام بدن؛نه اینکه فقط به عبادات فردی بپردازن.

انجام این فرائض هم زمینهء اجتماعی میخواد.زمینه اش،بیداری افراد جامعه و احساس مسئولیت آحاد جامعه هستش.در حالیکه مردم کشورهای اسلامی،عملا به توسری خوری و دنباله روی کشورهای پیشرفته ای که نوعا استعمارگر هستند،عادت کرده اند.

ادامه دارد...

 


نظر

جمال:اجرا نشدن این فرایض باعث میشه تا اشرار بر مسلمین تسلط پیدا کنن و زمام امور اونا رو به دست بگیرن؛در حالیکه خداوند در قرآن کریم(آیهء141 سورهء نساء) می فرماید:

«...و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین  سبیلا...هیچ تسلطی از طرف خداوند بر مسلمین قرار داده نشده است »

چیزی که متأسفانه ما عملا ً شاهدش هستیم که حتی مکه و مدینه که مهد اسلام هستند،مورد تاخت و تاز دشمنان واقع شده اند؛در حالیکه بر طبق آیهء 28 سورهء توبه:

« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ : اى کسانى که ایمان آورده‏اید حقیقت این است که مشرکان ناپاکند پس نباید از سال آینده به مسجدالحرام نزدیک شوند و اگر [در این قطع رابطه] از فقر بیمناکید پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خویش بى‏نیاز مى‏گرداند که خدا داناى حکیم است »

هیچ مشرکی حق نداره وارد اون مناطق بشه؛اما می بینیم که غربی های مشرک و صهیونیست های بدتر از مشرکین،از طریق وهابی ها بر اون کشور تسلط دارن...پس با این اوضاع نمی توان امیدوار بود که دستورهای اسلام اجراء بشه.

امید:و جواب سؤال دوم یعنی معنا و تفسیر واقعی انتظار؟

جمال:انتظار مثبت یک مفهوم فعال و برانگیزاننده هستش که یک منتظر واقعی باید یک سری وظایفی رو در دوران غیبت آقا امام زمان(عج)انجام بده و زمینه رو برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج)آماده کنه.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:دنیا مزرعهء آخرت است:در نگاه اول ممکنه به نظر برسه که این فرمایش،صرفا یک تشبیه ساده هستش که منظور پیامبر اکرم(ص)این بوده که مثلا با انجام عبادات فردی،برای آخرت تون اجر و ثواب به دست بیاورید؛اما میدانیم که کلام معصومین و مخصوصا کلام خود خداوند،یک ظاهری دارد و چندین باطن.باید ببینیم باطن این فرمایش رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم)با در نظر گرفتن آیات الهی و فرمایش سایر معصومین و دلایل عقلی،چی میتونه باشه.

امید:برداشت درست به نظر شما چیه؟

جمال:اولا در هیچ یک از آموزه های اسلامی،اعم از آیات و روایات،چنین دستوری نیومده که این پنج فریضه رو تعطیل کنیم و انجام و اجرای اونا رو تا زمان ظهور حضرت صاحب الامر(عج) به تأخیر بندازیم و فقط به نماز و روزه و خمس و زکات و حج بپردازیم.

ثانیا عقل سلیم نیز حکم می کنه که ما در جهت اجرای دستورهای اسلام( و نه تعطیلی اونا) تلاش کنیم،زیرا در غیر این صورت،ارسال این دستورها،عبث و بیهوده خواهند بود که انجام کار لغو و بیهوده از ناحیهء خداوند،قبیح و بر خلاف حکمت هستش.آیات و روایات مربوط به جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و تولّی و تبرّی،همگی مارو موظف می کنن به اینکه در جامعه مون جلوی ناهنجاری ها و ظلم و ستم ها و فسادها رو بگیریم.در حدیثی اومده که:

من اصبح و لم یهتمّ بامور المسلمین،فلیس بمسلم:کسی که روزانه به امور مسلمین،اهتمام نداشته باشه،مسلمان نیست.

یا:کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته:همگی شما مانند یک رهبر،در قبال دیگرانی که به مثابه زیردستان شما هستند،مسئولیت دارید.

البته از این جا می تونیم به دلایل عقلی نتیجه بگیریم که باید قدرت و حکومتی داشته باشیم تا بتونه با قوهء قهریهء مشروع خود،انجام این فرایض و سایر فرایض فردی رو امکان پذیر بکنه و موانعی رو که ممکنه مخالفین اسلام به وجود بیارن،از سر راه مسلمین برداره.پس مسلمین باید با انجام چنین وظایفی،امید به ثواب آخرت داشته باشن؛نه فقط انجام اعمالی مانند نماز و روزه و عزاداری و ...

امید:آیا علاوه بر دلایل عقلی،دلایل شرعی دیگری نیز دائر بر تشکیل حکومت،وجود داره؟

جمال:پرداختن به دلایل شرعی تشکیل حکومت اسلامی،موضوع مفصلی است که در اینجا نمیشه اونو به طور کامل مطرح کرد.مخصوصا که یک موضوع تخصصی هستش و از حیطهء معلومات ناقص بنده خارج.اما کتاب های مفصلی توسط علمای بزرگوار در خصوص حکومت اسلامی و انواع اون و مخصوصا ضرورت وجودی اون نوشته شده که در اون کتابها،دلایل قرآنی و روائی این موضوع،مورد بررسی قرار گرفته است که مطالعهء اون کتابها میتونه راهگشا باشه.

امید:در مورد جواب سؤال سوم توضیح بفرمائید.

جمال:سؤال سوم این بود که با توجه به اینکه شیعه در اقلیت هستند، چگونه می توان امیدوار بود که بتوان قبل از ظهور حضرت صاحب الامر(عج)کاری انجام داد و این فرایض رو اجرا کرد؟

در جواب باید عرض کنم که اتفاقا یکی از دلایل اصلی کسانی که موضوع تعطیلی فرایض فوق الذکر رو مطرح میکنن اینه که فکر میکنن یک دست صدا نداره و با یه گل،بهار نمیشه. هم چنین ادعا میشه که ما نمی تونیم مثل معصومین باشیم و کارهائی رو انجام بدیم که اون حضرات انجام میدن. اما این حرفها، توجیه درستی نیستن و دقیقا بر خلاف دستورهای قرآن هستن...

ادامه دارد...


نظر

امید:به نظر شما چرا دین نتونسته اونطور که باید و شاید،در جامعه پیاده بشه و به اهداف خودش برسه؟

جمال:خداوند متعال،ادیان و پیامبران خود و در رأس اونا دین اسلام و پیامبر اکرم(ص) رو فرستاد تا هدایت بشر به سوی رستگاری رو تحقق ببخشه...اما برخی از دستورهای این دین کامل و متعالی به دلایلی در سطح جامعهء مسلمین اجراء نمیشه که این باعث شده تا اهداف دین تحقق پیدا نکنه.

آموزه های دین به اصول و فروع تقسیم میشن،که اصول،به پایه هائی گفته میشن که اعتقاد به اونا،مارو از جرگهء بی دینان و نیز سایر ادیان جدا می کنه،مانند توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد که البته برخی مذاهب اسلامی،عدل و امامت رو که هر دو ریشهء قرآنی دارن،جزو اصول دین به حساب نمیارن.

فروع دین هم دستورهای عملی دین هستش که با انجام دادن اونا،انسانها هم خودشون رو به تعالی می رسونن و هم جامعه شون رو.که شامل نماز،روزه،خمس،زکات،حجّ،جهاد،امر به معروف،نهی از منکر،تولّی و تبرّی می باشند.

امید:حالا کدوم یک از این دستور ها اجراء نمیشن و به چه دلیل ؟

جمال:فریضه های جهاد،امر به معروف،نهی از منکر،تولّی و تبرّی در دو مذهب اصلی اسلام،یعنی شیعه و سنّی به دو دلیل مختلف تعطیل شده و اجراء نمیشن:

اهل سنّت به دلیل کم توجهی در تفسیر و برداشت نادرست از اصطلاح اولی الامر،به این معضل گرفتار شده اند:

آیهء اولی الامر (آیهء 59 سورهء نساء)می فرماید:

«...اطیعواالله و اطیعواالرّسول و اولی الامر منکم...ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا و پیامبر خدا و اولی الامرتان پیروی کنید...

با توجه به اینکه اهل سنت،امامت رو جزو اصول دین نمیدونن،هر فردی رو که به هر طریقی به حکومت و خلافت رسیده باشه،مصداق اولی الامر میدونن:از خلفای راشدین گرفته تا معاویه و یزید و حجّاج ابن یوسف و...که برخی از این افراد،فاسدترین و جنایتکارترین افراد روی زمین بوده اند و به نامشروع ترین روش ها به حکومت رسیده اند؛ولی برخی دیگر مانند علی ابن ابیطالب و فرزند ایشان حسن ابن علی(علیهماالسلام)،جزو بهترین بندگان خدا بوده اند و با نصب الهی و رضایت مردم( و نه به زور شمشیر) به حکومت رسیده اند؛در حالیکه از نظر شیعه و به نصّ صریح آیهء 35 سورهء یونس که می فرماید:

 «أَفَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدى ...پس آیا کسى که به سوى حق هدایت مى‏کند سزاوارتر است که از او پیروى شود یا آن کس که خودش را هم تا هدایت نکنند هدایت نمى‏یابد؟...»

غیر از ائمهء معصومین علیهم السلام،هیچ کس نمیتونه مصداق واقعی اولی الامر مورد نظر قرآن باشه.

طبیعی هستش که وقتی فرد فاسد و فاسقی مثل یزید بر سر حکومت باشه،دیگه جائی رو برای جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی نمیزاره.چون هدف کلی این پنج دستور،کنار زدن ظالمین و فاسدین هستش که هیچ وقت امثال یزید،این  رو نمی پذیرن.پس طبیعیه که اینها رو عملا تعطیل کنن.

امید:دلیل تعطیلی این پنج فریضه در بین اهل تشیع چیه؟

جمال:هرچند که اهل تشیّع در تفسیر اولی الامر،راه درست رو رفته اند و ائمهء معصومین علیهم السلام رو مصداق واقعی دونسته اند،اما  تفسیر و برداشت نادرست از واژهء انتظار فرج امام زمان(عج) باعث شده است تا این پنج تا فریضه،یعنی جهاد،امر به معروف،نهی از منکر،تولّی و تبرّی،در بین شیعه نیز عملا به تعطیلی کشیده شوند.

برداشت نادرست از مفهوم انتظار(انتظار منفی)،اینه که ما فکر کنیم خود آقا امام زمان(عج) وقتی ظهور فرمودن،خودشون میان و کارها رو انجام میدن و جلوی فساد رو میگیرن و ما وظیفه ای در قبال این پنج فریضه نداریم...

امید:اینجا سه تا سؤال پیش میاد:

اولا اجرا نشدن این پنج فریضه،چه اشکالی پیش میاره؛

ثانیا معنا و تفسیر واقعی انتظار (انتظار مثبت)چیه؛

 و ثالثا با در نظر گرفتن اقلیت شیعه،چگونه می توان امیدوار بود که بتوان قبل از ظهور حضرت صاحب الامر(عج)کاری انجام داد و این فرایض رو اجرا کرد؟

ادامه دارد...


 

امید: پس راهکارچیه؟

جمال:همونطوری که قبلا گفتم،هر قانونی و از جمله قانون اساسی،توسط حقوقدانان (و در کشور ما که بر دین اسلام متکی است،به همراه فقها و مجتهدان دینی) و بر اساس مبانی حقوقی(و شرعی) نوشته می شود.بسیاری از این مبانی،همیشه غیر قابل تغییر بوده و بر اساس نیاز های ثابت انسان و جامعه وضع شده اند:مانند حق حیات،آزادی،عدالت و....

موارد دیگری هم که جزو اصول و مبانی ثابت نیستند،باید هر چند مدت یکبار،مورد تجدید نظر قرار بگیرند و بروز رسانی شوند.

مسئله ای که در اینجا مطرح است و قبلا هم عرض کردم،این است که نباید بروز رسانی قانون،تابع هوی و هوس این فرد و آن گروه و فلان جناح و بهمان تشکّل قرار گیرد.مخصوصا که ممکن است برخی از این افراد یا گروه ها،تحت تاثیر بیگانگان باشند و از دشمنان کشور خط گرفته باشند.(نمونه اش را بارها و بارها در طول تاریخ و مخصوصا تاریخ معاصر کشور خودمان شاهد بوده ایم)

امید:این مبانی و اصول که فرمودید،از کجا آمده اند و چه دلیلی بر صحت و درستی آنها وجود دارد؟

جمال:جنبه های حقوقی از طریق مکاتب حقوقی ای که در سطح دنیا مطرح هستند،به وجود آمده اند و اثبات صحت و سقم آنها را باید از کارشناسان آن مکاتب سوال کرد.جنبه های شرعی آن هم توسط علمای دینی از منابع وحیانی استخراج شده اند.

امید:از موضوع مکانیسم تغییر قانون اساسی دور نشویم.

جمال:الان در قانون اساسی ما ( که در سال 1368 بازنگری شده است)، نحوهء بازنگری قانون اساسی به این صورت تصویب شده است:

« اصل 177 قانون اساسی: بازنگری در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در موارد ضروری به ترتیب زیر انجام می گیرد:

مقام رهبری پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام،طی حکمی خطاب به رئیس جمهور،موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری قانون اساسی با ترکیب زیر پیشنهاد می نماید:

1)     اعضای شورای نگهبان.

2)      رؤسای قوای سه گانه.

3)      اعضای ثابت مجمع تشخیص مصلحت نظام.

4)      پنج نفر از اعضای مجلس خبرگان رهبری.

5)      ده نفر به انتخاب مقام رهبری.

6)      سه نفر از هیئت وزیران.

7)      سه نفر از قوه قضائیه.

8)      ده نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی.

9)      سه نفر از دانشگاهیان.

شیوه کار و کیفیت انتخاب و شرایط آن را قانون معین می کند.

مصوبات شورا پس از تایید و امضای مقام رهبری،باید از طریق مراجعه به آراء عمومی به تصویب اکثریت مطلق شرکت کنندگان در همه پرسی برسد...»

همونطوری که ملاحظه میشه،در ترکیب شورای بازنگری قانون اساسی،شخصیت های مختلف و متنوعی از داخل مجموعهء نظام جمهوری اسلامی وجود دارند که نه ردّ پایی از بیگانگان در آن وجود دارد و نه منافع این گروه و آن جناح لحاظ شده است و شائبهء انحصارطلبی در آن وجود ندارد؛علی الخصوص که در نهایت،باید مردم هم با آراء خود،آن را تایید نمایند.

امید:ولی همانطور که می بینید،تقریبا همهء افرادی که در شورای بازنگری قانون اساسی معرفی شده اند،متعلق به یک طیف و جناح  خاص هستند و از طیف مقابل کسی در آن شورا وجود ندارد.

جمال:اولا توجه داشته باشید که خیلی از این افراد معرفی شده،کسانی هستند که از طریق انتخابات،در مجموعهء رژیم وارد شده اند:مانند نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و ...که هر چند سال یکبار تغییر می کنند.

ثانیا این که می فرمایید اکثریت آنها متعلق به یک طیف خاص هستند(با فرض واقعیت داشتن این ادعاتون)نوعی اعتراف ضمنی است به اینکه تمایل مردم در انتخابات مختلف،(مخصوصا از سال 81 به این طرف،یعنی از انتخابات دومین دورهء شوراهای شهر و استان) به آن طیف مورد اشارهء شما بیشتر شده است.بهتر است آن طیف مقابل که فکر می کند از طیف حاکم عقب افتاده است،با ارزیابی عملکردش،برای خود،راهکارهایی قانونی پیدا کند تا از طریق آنها،تمایل و رأی مردم را به طرف خود جلب کند.بالاخره مردم با هیچکس عقد برادری و اخوّت نبسته اند و اگر احساس کنند که اون شخص،بر خلاف منافع مردم عمل می کند،دوباره به وی رأی نخواهند داد...اگر کسی رأی نیاورد،باید عملکرد خود را با قانون اساسی و خواسته های ملت،متناسب گرداند...

...پایان...

 


امید:نمی تونیم که تا قیامت به یک قانون ثابت پای بند باشیم؟ 

جمال:من هم چنین چیزی نگفتم.بلکه عرض کردم که نباید به خاطر هوی و هوس افراد و یا منافع جناحی این گروه و آن دسته،مخصوصا حرف مردمی که تحت تاثیر تیلیغات این گروه و اون جناح هستن و فقط به منافع شخصی و کوتاه مدت خودشون فکر می کنن،قانون اساسی تغییر بکنه؛اونم با سرعت و دورهء تناوب پنج ساله...

اجازه بدهید یک مثال فنی بزنم:

می دانید که تکنولوژی چند مدت یک بار تغییر می کنه و (up to date) می شه؟

امید: یه زمانی می گفتن هر 13 ثانیه یک بار تکنولوژی، پیشرفت و تغییر می کنه،الان مطمئنا سریعتر از 13 ثانیه هستش.

جمال:فرض کنید همان 13 ثانیه رو در نظر بگیریم:هر 13 ثانیه یکبار،یک فن آوری جدید در تولید یک دستگاه الکترونیکی،مثلا تلویزیون به وجود میاد:قبلا تلویزیونهای سیاه سفید لامپی رو داشتیم،بعدش تلویزیونهای ترانزیستوری و بعدها تلویزیونهای زنگی و LCD   و LED   و پلاسما و ....

آیا کارخانجات سازندهء تلویزیون،این امکان براشون وجود داره که هر 13 ثانیه یک بار،تجهیزات شان را در جهت تولید تلویزیونهای جدید،تغییر دهند و (up to date)بکنند؟

امید:مطمئنا نه.

جمال:بر فرض محال که بتوانند این تغییر رو انجام بدهند:آیا فروشندگان تلویزیون می توانند تمام تلویزیون هاشون رو در عرض 13ثانیه بفروشند؟

امید: نه،غیر ممکنه.

جمال: حالا بر فرض محال، بتونن بفروشن:آیا من و شما می تونیم تلویزیون خونه مون رو هر 13 ثانیه یک بار عوض کنیم؟

امید:بازم جواب منفی هستش.

جمال:باز هم بر فرض محال،ما بتونیم این کار رو بکنیم:آیا می تونیم تلویزیونهای از رده خارج شده مون رو هر 13 ثانیه به 13 ثانیه در کهنه فروشی ها بفروشیم و آبش کنیم؟ حتما خواهید گفت نه.

می خوام از این مثال فنی- تجاری،این نتیجه رو بگیرم که هرچند تکنولوژی می تونه با سرعت زیاد تغییر بکنه؛اما تغییر عملی اون نمی تونه پا به پای تغییر تئوریک و نظری تغییر کنه و پیش بره.

قانون اساسی هم اینطوریه:هرچند که میشه روی کاغذ یا صفحهء نمایشگر رایانه،اونو به سرعت تغییر داد؛اما در عمل،ما برای تغییر زیرساخت های مورد اشاره، با محدودیت های زیادی مواجه هستیم...

امید: پس راهکارچیه؟

ادامه دارد...


جمال:نظر شما راجع به تغییر قانون اساسی چیه؟

امید:به نظر من،باید هر چهار پنج سال یک بار،همه پرسی (رفراندم) مشروعیت قانون اساسی برگزار بشه تا مشروعیت اون قانون توسط مردم مورد ارزیابی قرار بگیره و در صورت رای نیاوردن،اون قانون،عوض بشه.

جمال:هر چند که هر قانونی که توسط انسانها نوشته میشه،نیاز به بروز رسانی داره؛اما این حرف شما که چند سال یک بار،چنین همه پرسی ای برگزار بشه،امکان پذیر نیست و  چندین اشکال داره:

اولا شما در هیچ کدام از کشورهای دنیا،چنین انتخاباتی رو نمی بینید.حتی در کشوری مثل آمریکا و یا کشورهای اروپائی،در هر چهار پنج سال،رفراندم قانون اساسی،برگزار نمیشه.(توجه کنید که رفراندم مشروعیت قانون اساسی ،غیر از انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس یا شوراها است)اگر حرف بنده رو باور ندارید،لطف کنید و از طریق اینترنت و یا هر منبع خبری دیگری، تاریخ آخرین رفراندم قانون اساسی آمریکا یا هر کشور دیگری رو، و نیز تاریخ رفراندم قبلی اش را که مثلا پنج سال بین شان فاصله است، بیان کنید...مطمئن باشید که چنین چیزی رو پیدا نمی کنید و تغییر قانون اساسی،با روش دیگه ای انجام میشه که در ادامهء این پست، نحوهء تغییر و بروز رسانی رو در کشور خودمون بیان خواهم کرد...

ثانیا باید در نظر گرفت که نوشتن یک قانون و یا تغییر کلی اون،کار  مردم نیست و نمی توان از طریق مراجعه به آراء عمومی،قانونگذاری کرد و حتما باید حقوقدانان به این امر مهم اقدام کنن.زیرا قانونگذاری،یک امر تخصصی هستش و و همهء مردم،حقوقدان و متخصص حقوقی نیستند؛مخصوصا که تجربه ثابت کرده است که مردم عادی،معمولا فقط به منافع شخصی و گروهی خودشون،آنهم منافع کوتاه مدت فکر می کنند و عملا هم از منافع دراز مدت خودشون و مخصوصا منافع سایر مردم جامعه،غافل هستند.(مخصوصا در کشورهائی که هنوز از نظر فکری و فرهنگی و اجتماعی،پیشرفت نکرده اند و به مراحل بالای مردم سالاری نرسیده اند). نقش مردم فقط اینه که در همه پرسی قانون اساسی یا بازنگری اون،رای موافق یا مخالف بدن.اینم فقط مختص ایران نیست و در همه جای دنیا اینطوریه...کار حقوقدانان،تعیین مشروعیت قانون و کار مردم،تعیین مقبولیت اونه...

ثالثا اگه با اصول و قوانین حقوقی که پایه و اساس قانون نویسی هستند،آشنائی داشته باشید،خواهید دید که خیلی از موضوعاتی که در قانون نوشته می شوند،ثابت هستن و غیر قابل تغییر که فقط ممکنه جنبه های عملی اون به مرور زمان (یا مکان) تغییر کنن.

رابعا چنین تغییر سریعی،اصلا غیر ممکن است.می دانید چرا؟چون هر قانونی که نوشته میشه،؛برای اجرای اون باید زیرساخت هائی باشه و یا ایجاد بشه تا به وسیلهء اون زیرساخت ها،بشه اون قانون رو ، هم اجراء کرد و هم بر اجرایش نظارت کرد...هرچند که تغییر دادن قانون بر روی کاغذ،خیلی راحت است و وقت زیادی نمی گیره؛اما تغییر آن زیرساخت هائی که قراره اون قانون بر اساس اونا اجراء بشه،مستلزم صرف هزینه و زمان زیادی است که عملا این تغییر رو غیر ممکن می کنه.

امید:منظورتون از زیرساخت چیه؟

جمال:خیلی ساده است:مثلا در حال حاضر،برطبق قانون اساسی،زبان رسمی کشور ایران،فارسی است که بر طبق آن،تمامی نامه های اداری و کتب درسی و سایر نوشتجات عمومی مثل روزنامه ها و مجلات و ...به این زبان نوشته میشن و سایر زبان ها و لهجه ها،زبان های خاص هر منطقه به حساب می آیند و در اون مناطق،مورد استفاده قرار می گیرند...

اگر بر فرض،یک روز یکی از قومیت ها برای تغییر زبان رسمی،مبارزه کنند و فشار بیاورند؛به قسمی که رژیم مجبور بشه قانون اساسی رو به خاطر اون قوم تغییر بده،چه فاجعه ای رخ میده؟تصور کنید اگه  مثلا ترک زبان ها که جمعیت قابل توجهی رو در کشور تشکیل میدن، بخوان زبان رسمی کشور رو از فارسی به ترکی تغییر بدن،چه مشکلاتی رخ خواهد داد؟تصور کنید تغییر گویش مردم کشور از فارسی به ترکی و نیز تغییر تمام کتب درسی و نامه های رسمی و روزنامه ها و مجلات و...چندین سال و شاید حتی چندین دهه فرصت لازم داشته باشه و چه قدر هزینه برای آن باید صرف بشه و بدتر از اون،اینه که چه قدر از قافلهء علم و دانش،ممکنه عقب بمونیم.حتی از مسیر پیشرفتی که الان در دنیا وجود داره...

تازه مشکل زمانی بغرنج تر میشه که چند سال بعد،ناگهان یک قومیت دیگر(مثلا کرد ها یا لرها )قیام کنند و بخواهند زبان رسمی را به کردی یا لری تغییر دهند،آنوقت دیگر خودتان حدس بزنید که چه اوضاعی پیش میاد؟بقیهء زیرساخت ها هم کم و بیش،اینطوری اند.

یک بار در سال 1324 شمسی،فرقهء دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری با حمایت ژوزف استالین رهبر شوروی،زبان رسمی آذربایجان را به ترکی،تغییر داد و نامه های اداری و  کتابهای درسی مدارس هم به ترکی تغییر کرد؛اما یک سال بعد،به دلیل عدم همکاری مردم منطقه و مخصوصا قطع حمایت دولت شوروی از این فرقه (به دلیل ساخت و پاخت استالین با قوام السلطنه)،این حرکت با شکست مواجه شد و زبان رسمی آذربایجان،دوباره به فارسی برگشت.بگذریم که این موضوع،چه قدر هزینه روی دست دولت و ملت گذاشت و چه خونهای ناحقی که از دو طرف پایمال شد...

هرکدام از ویژگی های قانون اساسی که بخواد تغییر کنه،مطمئنا این تبعات رو هم به دنبال خواهد داشت...

امید:نمی تونیم که تا قیامت به یک قانون ثابت پای بند باشیم؟

ادامه دارد...


آیا در اعمال دینی که ما انجام می دهیم،صرفا کسب ثواب آخرت کافی است یا اینکه نتیجهء آن اعمال در دنیا هم باید مدّ نظر ما باشد؟

مثلا وقتی ما به عزاداری ابا عبدالله الحسین(ع) می پردازیم،آیا هدف ما فقط انجام یک سری کارهای قالبی و تکراری مانند سینه زنی و روضه خوانی برای کسب ثواب برای آخرت باید باشد یا اینکه هدف از انجام عزاداری در وهلهء اول،تأثیرگذاری بر جامعه در جهت مبارزه با ظلم و اجرای فریضهء امر به معروف و نهی ازمنکر،به همان گونه که حضرت سیدالشّهدا مدّ نظرشان بود باشد؛ولو اینکه شاید در کوتاه مدت به نتیجه نرسد؟

در این مورد مثالی را عرض میکنم:

باغبانی را در نظر بگیرید که برای آبیاری باغش،احتیاج به حفر یک حلقه چاه دارد.او چاهکنی را استخدام می کند تا در ازای دریافت پول،اقدام به حفر چاه کند.از طرفی چاهکن می داند که در آن منطقه،هیچ چاهی به آب نمی رسد؛با این وجود،اقدام به حفر چاه می کند،زیرا هرچند که آن چاه،هیچ آبی برای باغبان نخواهد داشت؛اما چاهکن،دستمزد خود را طبق قراری که با باغبان گذاشته است،دریافت خواهد کرد.

برای چاهکن،شاید اصلا مهم نباشد که چاه،به آب برسد یا نه و فقط گرفتن دستمزد برایش مهم باشد و اصلا خود را ملزم نداند به اینکه به باغبان اطلاع دهد که این منطقه،آب ندارد؛اما آیا ما در قبال جامعه مان هیچ گونه احساس مسئولیتی نداریم و فقط کسب ثواب آخرت برای ما مهم است؟

جواب این سؤال این است که کسب ثواب از طریق عزاداری و روضه خوانی،عملی مستحب است؛اما تأثیرگذاری بر سرنوشت جامعه،به مصداق جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و تولّی و تبرّی،جزو واجبات دین اسلام به حساب می آید و ترک آنها مستلزم عذاب آخرت ( و یا حتی عذاب دنیوی) خواهد شد.

بسیاری افراد را می بینیم که در ایّام محرّم با جان و دل در مراسم روضه و نوحه شرکت می کنند؛اما در قبال سرنوشت جامعه شان هیچ گونه احساس مسئولیتی نمی کنند و حتی این مسئله را به زمان ظهور حضرت صاحب الامر(عج)مربوط می دانند،در حالیکه وظایفی مانند جهاد و ...مربوط به تمامی زمانها،چه دوران حضور امام معصوم و چه دوران غیبت آنها می باشد.


مثلا وقتی میشنویم که میگن فلان نویسنده،منحرف هستش و حرفای نادرستی میزنه،بدون اینکه حرفها و نوشته های اونو به دقت مورد بررسی قرار بدیم،اظهار نظر می کنیم و برچسب انحراف و ارتداد به اون نویسنده میزنیم.( یا برعکس،چشم بسته ازش دفاع می کنیم)مخصوصا اگه بشنویم که فلان شخصیت معروف،اون نویسنده رو منحرف دونسته،همین طور چشم بسته و تحت تاثیر شخصیت و موقعیت اون فرد معروف،ما هم حکم به انحراف اون نویسنده میدیم و در موردش قضاوت می کنیم.در حالیکه بایستی به پیروی از سیرهء امیر مؤمنان علی(ع)، بیطرفانه و منصفانه به مسئله نگاه کنیم.یعنی نه تحت تاثیر مقام و منزلت اون شخصیت قرار بگیریم و نه تحت تاثیر تبلیغاتی که پشت سر اون نویسندهء متهم به انحراف انجام میشه.(اگر هم تخصصی در قضاوت نداریم،اصلا قضاوت نکنیم و از متخصصین کمک بگیریم) 

بارها و بارها در جامعه مون شاهد بوده ایم که مثلا پشت سر کسی،حرفهائی زده شده و مثلا چند تا شخصیت معروف هم تحت تاثیر اطرافیان،این حرفارو تایید کردن و مردم کوچه و بازار هم تحت تاثیر اون شخصیت ها،اون نویسندهء متهم به انحراف رو مورد حمله قرار داده اند و بهانه شون هم این بوده که چون اون شخصیت،ایشون رو منحرف دونسته،پس واقعا اون نویسنده،منحرف هستش و باید مورد حمله قرار بگیره...

حالا من از شما می پرسم: اگه حضرت علی (ع) الان در بین ما حضور داشتند،آیا اجازه می دادند که من و شما همین طور چشم بسته،دنبال این شخصیت و اون مدیر و فلان رئیس بیفتیم و در مورد دیگران قضاوت کنیم و حکم به انحراف شون بدیم؟

در حالیکه در قضیهء اون زره و اون مرد مسیحی،اینقدر دقت و حساسیت به خرج دادند، آیا ما حق داریم که همین طور راحت،در مورد دیگران قضاوت کنیم؟آیا نباید به پیروی از مولی(ع) که اجازه ندادند که اصحابشون (در هنگام قضاوت در مورد اون مسیحی) تحت تاثیر شخصیت ایشون قرار بگیرن،ما هم مواظب باشیم تا(در هنگام قضاوت در مورد دیگران)  تحت تاثیر شخصیت بزرگانمون قرار نگیریم؟؟؟

یک جمله از مولی علی(ع) رو نقل می کنم که فرمودند:

«فاصلهء میان حق و باطل،چهار انگشت است:یعنی فاصلهء بین چشم و گوش...»

منظور مولی از این فرمایش،همون ضرب المثل فارسی خودمونه که میگه: شنیدن کی بود مانند دیدن؟یعنی ما خیلی چیزا میشنویم،اما وقتی اونارو می بینیم،تازه متوجه میشیم که واقعیت،چیز دیگری بوده و ما نباید هر حرفی رو زود باور کنیم...

پایان


یک: خداوند در آیه 21 سوره احزاب می فرماید:لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة......برای شما در وجود رسول خدا(ص)الگو و سرمشق نیکوئی وجود داره...این آیه نشون میده که امت اسلامی موظفند که با الگو و سرمشق قرار دادن پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام،در جای پای اونا قدم بزارن و در حد توان و وسع خودشون،از اعمال اونا پیروی کنن.پس با این بهانه که ما معصوم نیستیم و نمی تونیم مثل پیامبر یا امامان باشیم،حق نداریم از وظایف خودمون سرپیچی بکنیم. 

دو: معصومین(علیهم السلام) همگی معدن اخلاص بوده اند و محال و غیر ممکنه که در انجام کاری،نعوذ بالله برای کسی،نقش بازی کنن و یا به تعبیر امروزی ها،فیلم بازی کنن.هر کاری رو که انجام میدن و یا هر کاری رو که ترک می کنن،صد در صد بر اساس اخلاص و صداقت است و امکان نداره که مثلا بخوان استفادهء شخصییا گروهی یا تبلیغاتی ( و به تعبیر امروزی ها استفادهء ابزاری) از اون عمل بکنن.

سه) داستان معروف اون مرد مسیحی رو که زره حضرت علی(ع) رو پیدا کرده و ادعا میکرد مال خودشه،حتما شنیدید:

در این قضیه،حضرت علی(ع) به قاضی کوفه دستور دادند تا به این موضوع،رسیدگی کنه و تحت تاثیر شخصیت طرفین دعوی قرار نگیره و حتی در نگاه کردن به طرفین دعوی،عدالت رو رعایت کنه...

قاضی هم بر طبق احکام حقوقی اسلام،از شاکی (که علی (ع) بود) دو تا شاهد خواست و چون ایشون شاهدی نداشتند،قاضی،زره رو از آنِ مرد مسیحی دونست ...[که البته اون مرد مسیحی،با دیدن این سیرهء درست،تحت تاثیر قرار گرفته و به واقعیت اعتراف کرده و مسلمان شد..‍.]

حالا بیاییم ببینیم من و شما در زندگی خودمون و در مواجهه با محیط اطرافمون چه قدر از سیرهء ائمه مون پیروی می کنیم:

اگه یک نگاه موشکافانه و دقیق به داستان فوق بندازیم،نکات خیلی مهمی در اون نهفته است:

همون طوری که در بالا ( بند 2) اشاره کردم،ائمهء معصومین(ع) همگی معدن اخلاص هستن و محال هستش که برای کسی،نقش یا فیلم بازی کنن:اینکه بعضی ها ادعا میکنن که علی(ع) قصد داشتن تا با صرف نظر کردن از یک زره،اون مسیحی رو به اسلام ترغیب کنن ،درست نیست.زیرا اون چیزی که برای ائمه مهم بود،اجرای دقیق احکام اسلامی و دستورهای الهی بوده و هست؛نه استفادهء ابزاری و تبلیغاتی از احکام .اگه اینطوری بود،معنایش این میشد که نعوذبالله یک معصوم برای ترغیب یک غیر مسلمان به اسلام،یکی از احکام حقوقی اسلام رو زیر پا بزاره ؛در حالیکه شرع،چنین اجازه ای رو نمیده...(البته موضوع تبلیغ اسلام و تألیف قلوب دیگران در اسلام وجود داره؛اما نه به این صورت که مثلا یکی از احکام حقوقی اسلام رو زیر پا بزاریم تا مثلا یک غیر مسلمان رو به اسلام ترغیب و تشویق کنیم)...در حالیکه بعضی از اصحاب ایشون ادعا میکردن که چون ایشون امام معصوم هستن و دروغ اشتباه در کارشون نیست و مخصوصا که در اون تاریخ،خلیفه و حاکم جامعه نیز بودند،باید اون زره رو از دست اون مسیحی بگیریم و تحویل حضرت بدیم،اما مولی علی(ع)چنین اجازه ای رو به اصحاب ندادن و خودشون عین یک فرد عادی به قانون و مرجع قضائی مراجعه فرمودن و از قاضی خواستن تا درست قضاوت کنه...نتیجه اینکه دستور های اسلامی و مخصوصا احکام حقوقی اون،اصالت و موضوعیت داره و نمیشه به خاطر منفعت و مصلحت این و اون،تغییر و تبدیلی در اونا به وجود بیاریم و یا تعطیلشون کنیم...[ البته به جرأت میشه گفت همین برخورد های صحیح و مخلصانهء امیرالمؤمنین(ع) باعث شد که نه تنها اون مسیحی،بلکه انسانهای زیادی در طول تاریخ،به مولی علی(ع) اعتقاد پیدا کنن و به راه راست هدایت بشن.در حالیکه اگه اون حضرت میخواستن برای گرفتن زره خودشون، به مقام و موقعیت خودشون متوسل بشن و ازش سوء استفاده کنن،ابداً چنین نتیجهء مبارکی به وجود نمی اومد...‍]

حال ببینیم من و شما چه قدر در قضاوتهامون( و یا در مورد سایر اعمال مون)اخلاص به خرج میدیم:

ادامه دارد...