سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

جمال:وقتی از کسانی که مذهب شان شیعه است،می پرسیم چرا شیعه شده اید،معمولا اینگونه جواب میدهند که:کتاب «الغدیر» علامهء امینی و کتاب «عبقات الانوار» میرحامد حسین هندی و کتاب «المراجعات» علامه سید عبدالحسین شرف الدین و کتاب «شب های پیشاور» سلطان الواعظین شیرازی و سایر کتب مشابه،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند.از آنها می پرسم آیا این کتابهائی را که نام بردید،خودتان مطالعه کرده اید؟جواب می دهند که نیازی به خواندن نیست.همین که این علمای متعهد،حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،برای ما کافی است و اطمینان آور است.می گویم این درست نیست که شما کتابی را نخوانده ،قبول کنید.تازه اگر خوانده بودید،می توانستیم نام این کار شما را تقلید بگذاریم که البته تقلید در اصولی مانند امامت،جایز نیست و حتما باید هر شخصی،حقانیت آن را برای خود،اثبات کند.

امید:یعنی می فرمائید صرف مطالعهء این کتب معتبر و موثّق،نمی تواند برای انسان،اطمینان آور باشد؟

جمال:هر چند که ما هر چه داریم،از علمای بزرگواری داریم که عمری را در راه به دست آوردن احکام و آموزه های دینی صرف کرده اند و مطالعهء آثار آنها برای ما لازم و مفید است،اما حساسیت اعتقاد به اصول دین به حدی است که ما نمی توانیم به صرف مطالعهء چند تا از آن کتابهای نفیس و ارزشمند،ادعا کنیم که به یقین و اطمینان قلبی رسیده ایم.چون قضاوت یک طرفه،باعث یقین نیست.

امید:چرا فکر می کنید که مطالعهء چنین کتبی،باعث قضاوت یک طرفهء ما می شود؟

جمال:همانقدری که علمای ما ادعا می کنند که حقانیت شیعه را اثبات کرده اند،علمای سایر مذاهب نیز چنین ادعاهائی را در مورد مذاهب و اعتقادات خودشان دارند و ما حق نداریم و یا بهتر است بگوئیم دین ما  اجازه نمی دهد که ما به صرف اینکه در یک خانوادهء شیعه به دنیا آمده ایم،چشم بسته،مذهب آباء و اجدادی مان را برحق بدانیم.راه درست و خدا پسندش این است که نگاهی هم به ادعاهای آنها داشته باشیم و دلایل اونها رو هم ببینیم و بعد از یک قضاوت بی طرفانه،مذهب حق را کشف و از آن پیروی بکنیم.مطمئنا عقیده ای که با چنین عقلانیتی به دست بیاید،عقیده ای محکم و مورد رضای خداوند خواهد بود.

امید:چه نیازی به این کار است؟وقتی علمای بزرگوار ما زحمت اثبات چنین چیزی را کشیده اند،چرا باید به عقاید دیگران مراجعه کنیم و به مقایسهء آنها با عقاید خودمان بپردازیم؟

جمال: علت اینکه جامعهء مسلمین،اینقدر دچار تشتّت و تفرقه و پراکندگی است،همین عقاید کورکورانه و بدون تحقیق و در نتیجه،تعصب بیجای هر کدام از پیروان فرقه ها و مذاهب،در مورد عقاید خودشان است؛در حالیکه پیامبر اکرم(ص)،بیشتر از یک دین،نیاورده است که فقط برخی احکام فرعی آن،به مرور زمان و مکان،ممکن است کمی تغییر پیدا کنند؛نه اینکه در اصول و ارکان دینش،اینقدر اختلافات فاحش و خانمانسوز  وجود داشته باشد و اصولا محال است که خداوند در ارسال دینش که هدفی جز هدایت ندارد،نقض غرض کند و دینی ارسال نماید که به جای هدایت و اتحاد انسانها،باعث تفرقه و جنگ و خونریزی و در نهایت،گمراهی بندگانش شود...وقتی هدف،هدایت واقعی باشد،پیروی کورکورانه،ارزشی ندارد.مخصوصا که قرار است هر یک از مسلمانان،به تنهائی در عالم مرگ و قیامت،پاسخگوی اعتقادات خود باشند،و نیز در دنیا،به عنوان سربازی برای دینشان باشند و این میسّر نیست،مگر با چشم باز و آگاهی و ایمان و یقین اکتسابی.

حتی می توان به جرأت ادعا کرد که یکی از دلایل مهمی که باعث شده است تا تهاجم فرهنگی و شبهه آفرینی های دشمنان اسلام،در جامعهء ما کارساز افتد،این است که ما مسلمانان،اطلاعات و ایمان و یقین کافی در مورد دینمان نداریم و با شنیدن هر حرف ظاهرا زیبا و دلچسب و یا مشاهدهء اعمال مثبت و خیرخواهانه ای از سوی دیگران،دچار شک و تردید در اعتقادات مان شویم و حتی تلاشهای علمائی که در رفع شبهات،زحمت می کشند،به خاطر ناآگاهی ما به جائی نرسد.نمونهء بارزش،مراسم حج می باشد که علیرغم دستور صریح قرآن به انجام آن،برخی ها به دلیل کم اطلاعی از حکمت آن، فکر می کنند که اگر هزینه های مربوط به حج را به فقرا و مستمندان بدهند،بهتر است؛در حالیکه مناسک حج،ضرورتهای خاص خودش را دارد که نمی توان آن را با کمک به فقرا،جایگزین کرد.

امید:مگر مردم عادی،اینقدر سواد دارند که بتوانند حق را از ناحق تشخیص بدهند و بدون تقلید،اصول دین شان را بفهمند؟

جمال:من پاسخ شما را با یک مثال می دهم: همین مردمی که به قول شما سواد کافی ندارند،مگر توانائی آن را دارند که مسائل بهداشتی و یا مسائل ایمنی را یاد بگیرند تا جامعه دچار بیماری ها و مشکلات بهداشتی و یا ایمنی نشوند؟همان طوری که متخصصین بهداشتی و پزشکی،وظیفه دارند که مردم را نسبت به موضوع بهداشت و تندرستی،توجیه و راهنمائی کنند،مردم هم هر چه قدر بی سواد باشند،وظیفه دارند که در حد توان خودشان،مسائل بهداشتی را بفهمند و خودشان شخصا به رعایت موارد فوق،اقدام کنند.در مورد اعتقادات دینی هم دقیقا به همین شکل،علما وظیفهء آگاهی بخشیدن دارند و مردم عادی هم وظیفهء یادگیری اعتقادات دینی را دارند.هر چند که همهء مردم نمی توانند به یک اندازه،در دین شان درک و فهم  پیدا کنند،اما با توجه به فطری بودن دین،هرکسی با اندک تفکر و راهنمائی،می تواند به اندازهء استعداد خودش،به یقین قلبی برسد.

امید:راجع به کم کاری های مسلمانان،در مورد اعتقادات و اصول دین،توضیح دادید.لطفا در مورد کم توجهی های مسلمانان درفروع دین و احکام رسالات عملیه توضیح دهید.

جمال:یکی از معضلات اصلی در فروع دین و پیروی از مراجع و متخصصین دینی،احساس بی نیازی برخی ها نسبت به پیروی از علما و ادعای اینکه:چون ما عقل داریم،پس احکام مان را با عقل خودمان به دست می آوریم و نیازی به مراجعه به علما نیست،می باشد.این موضوع را در قالب یک سؤال مطرح می کنم:مگر نه اینکه من و شما به اندازهء سایر مردم و نیز به اندازهء پزشکان ،دارای عقل هستیم؟پس چرا هنگامی که مریض می شویم،با عقل خودمان،اقدام به درمان خودمان نمیکنیم و حتما به پزشک مراجعه می کنیم؟پس عقل و شعور خودمان کجا رفت؟واقعیت این است که هر پزشکی،با عقل خودش،اقدام به تحصیل و کسب تخصص پزشکی کرده و سپس با استفاده از آن تخصص اش،اقدام به درمان و طبابت می کند.دقیقا به همین شکل،متخصصین دینی هم ابتدا با عقل خود،اقدام به کسب تخصص لازم در امور دینی کرده و سپس با اندوخته های علمی خود،اقدام به راهنمائی ما می کنند؛همانطوری که پزشکان،با تخصص خودشان،ما را درمان می کنند.

امید:به نظر شما این شبهه از کجا به وجود آمده است که ما می توانیم با عقل خود،احکام شرعی را به دست آوریم؟

جمال:صرف نظر از شبهاتی که دشمنان اسلام در راه تخریب عقاید مسلمانان وارد می کنند،علت مهمی که این تفکر غیر علمی و نادرست را به وجود آورده،این است که اصلا برخی ها نمی دانند که اصولا احکام چیست؟چه فایده دارد؟منشأ آن احکام چیست و نیز راه به دست آوردن آنها کدام است.دشمنان اسلام در طول تاریخ مشاهده کرده اند که چه قدر مسلمانان،از علمای بزرگوار،پیروی می کنند که البته این پیروی امت اسلام از علما،همیشه به ضرر استعمارگران بوده است.نمونهء واضحش،فتوای تحریم تنباکوی مرحوم میرزای شیرازی بود که انحصار طلبی انگلیس ها را در آن قرارداد کذائی،به شکست کشانید...به همین جهت،دشمنان،با دامن زدن به ناآگاهی برخی مسلمانان در مورد اصول و عقاید و احکام دینی،سعی دارند تا اهداف خودشان را به کرسی بنشانند...

امید:در مورد راه و روش به دست آوردن احکام هم توضیح بدهید.

جمال:همانطور که در دروس معارف اسلامی خوانده ایم،منابع فقهی شیعه،شامل کتاب قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) و سایر ائمهء معصومین(ع)در قالب روایات و احادیث، و اجماع فقهی علما و در نهایت،عقل سلیم می باشد که هر کدام از علما،باید سالها تلاش کنند و با استفاده از این منابع،نظر شارع مقدس را در مورد وظایف مسلمانان در عبادت و سایر امور زندگی به دست آورند که البته پر واضح است که این کار،فقط توسط عالمان قابل انجام است و مردم عادی و عامی،نمی توانند شخصا احکام تخصصی را به دست آورند.به عنوان مثال،حدود پانصد آیه از قرآن کریم،مربوط به احکام عملی است که به آنها،آیات الاحکام می گویند که باید دقیقا تفسیر و تأویل شوند...

امید:تا اینجا متوجه شدیم که ما مسلمانان،اهمیت لازم رو به اصول و فروع دین و نیز عقاید اسلامی نمی دهیم و این باعث می شود که نه تنها نظر شارع مقدس را در عبادات و اعمال روزانه مان تأمین نکنیم،بلکه با دامن زدن به اختلافها و تفرقه ها و نیز میدان دادن به شبهه افکنی های دشمنان،عملا در زمین آنها بازی کنیم...لطفا بقیهء مواردی را هم که وجود دارد،به صورت موردی بیان کنید.

 

ادامه دارد...


 

 امید:نظر شما راجع به وضعیت دینی جامعه و علت وجود معضلات و مشکلات دینی،اعم از نظری و عملی چیه و چرا ما با ادعای داشتن آخرین و کامل ترین  دین الهی و نیز این ادعا که این دین،در هر زمینه ای و برای هر موضوعی،دستور های لازم و مفید ارائه کرده است،گرفتار مشکلات عدیده ای هستیم و در طرف مقابل،ملت هائی که احیانا اعتقاد و التزام چندانی به دین و مسائل معنوی ندارند،اینقدر در زمینه های مختلف،پیشرفت و ترقی کرده اند؟

جمال:نیازی به تکرار نیست که خداوند،ادیان را برای هدایت انسانها ارسال کرده؛همه مان در دوران تحصیل،راجع به این موضوع،مطالبی را خوانده ایم.لیکن در اینجا می خواهیم قضیه را به صورت جدی تر و کاربردی تر مورد بحث قرار دهیم.چرا ما با داشتن کاملترین دین که ادعای قابلیت بروز رسانی و پاسخگوئی به تمامی مسائل و مشکلات را دارد و مخصوصا اینکه این دین،مشکلات خاص دوران آخرالزمان را نیز پیشگوئی کرده و برای آن مشکلات،راه حل هائی ارائه کرده است،از عهدهء حل این مشکلات بر نمی آئیم؟ممکن است کسانی که ایمان و یا اطلاعات کافی در مورد دین نداشته باشند،در نگاه اول،با دیدن مشکلاتی که در این زمان با آنها مواجه هستیم،خیال کنند که نعوذبالله،زمام امور دنیا از دست خداوند خارج شده و به همین جهت است که این معضلات ناگوار در زندگی پدید آمده اند؛ همچنین برخی ها اعتقاد داشته باشند که خداوند،بعد از آفریدن دنیا و موجودات آن،خودش را کنار کشیده و کاری به کار کسی ندارد و انسانها به حال خودشان واگذار شده اند و به همین جهت،این مشکلات پدید آمده اند و کاملا طبیعی هستند و ما موظف نیستیم دست به عکس العمل بزنیم و یا بخواهیم چیزی را عوض کنیم و... ؛در حالیکه چنین چیزی،بر خلاف اعتقادات اسلامی ماست و دلایل متعددی در قرآن،این بی تفاوتی خداوند را انکار می کند و بلکه، اثبات می کند که خداوند،حتی یک «آن» ، ما را به حال خودمان رها نمی کند(البته این یک بحث فلسفی-اعتقادی است که در جای خودش مطرح و اثبات شده است).اما واقعیت چیست؟ یکی از مسائل اصلی آموزه های دینی در جهت هدایت انسانها،آزمایش آنها به وسیلهء خداوند است تا به وسیلهء آن،استعدادها و ظرفیت های آدمیان،شکوفا شده و پرورانده شود.این میسّر نیست مگر آنکه انسانها با سختی ها و مرارت هائی روبرو شوند و به صرف ادعا نمی توان باور کرد که فلان انسان،چه استعدادها و ظرفیت هائی دارد.همچنین استعدادها و ظرفیت های جوامع و ملت ها نیز از این قاعده پیروی می کنند.آیهءشریفه می فرماید: «آیا مردم پنداشته اند همین که گفتند ایمان آوردیم،آنها را به حال خودشان می گذاریم و آنها را آزمایش نمی کنیم؟...» و یا در آیهء شریفهء دیگری می فرماید:«خداوند،سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد؛مگر آنکه آن قوم،خودشان آن را تغییر دهند...»

امید:یعنی واقعا برخی ها فکر می کنند که زمام امور دنیا نعوذ بالله از دست خداوند خارج شده و یا اینکه خداوند،ما را بعد از آفرینش اولیه،به حال خودمان گذاشته و به خودمان واگذار کرده است؟!

جمال: با بررسی مکاتب مختلف و نظریات متعددی که در دنیا به وجود آمده اند،ردّ پای چنین ادعاهائی را می توان به وضوح مشاهده کرد.برخی ها به محض مواجه شدن با مشکلات،فریاد برمی آورند که چرا خداوند،جلوی مشکلات را نمی گیرد؛مگر خداوند،قادر نیست . یا به عنوان نمونه،اصطلاح خدای ساعت ساز را در برخی مکاتب شاهد هستیم که ادعا می کنند خداوند،مانند ساعت سازی است که دنیا را به مثابه ساعتی به وجود آورده و آن را کوک کرده،تا این ساعت به صورت خودکار،حرکت کند و فقط گاهگاهی،خدای ساعت ساز،آن را کوک می کند تا از کار نیفتد،اما خودش کوچکترین دخالتی در حرکت چرخ دنده ها و عقربه های آن ندارد.

امید:پس یعنی می فرمائید که ما در قبال این مشکلات،وظایفی داریم؟یعنی حق نداریم که امور دنیا را به حال طبیعی خود رها کنیم تا سایر انسانها هر طوری که خود خواستند،کارهای دنیا را پیش ببرند؟

جمال:دقیقا.خداوند برای اینکه انسانها بتوانند استعدادهای خودشان را شکوفا کنند،به آنها امکانات و استعداد ها و اختیاراتی داده تا با استفاده از آن امکانات و استعدادها و نیز حق انتخاب،مسیر زندگی خودشان را در جهتی درست،پیش ببرند.مهم تر از آن،اینست که خداوند در قبال عملکرد ما،اعم از انجام وظایف و یا احیانا عدم انجام وظایف و مسئولیت های فوق،پاداش و جزای متناسب با آنها را(هم در این دنیا و هم در آن دنیا)خواهد داد.

امید:بعد از این مقدمات،لطف کنید دلایلی را که باعث شده اند این روال ارائه شدهء دینی در جامعه پیاده نشود بیان کنید.چرا با وجود اینکه اکثریت ملت ما اعتقادات دینی دارند،موفقیت چندانی را در اجرای احکام و دستورهای دینی شاهد نیستیم؟

جمال:روایتی از امام رضا(ع) آمده که ایشان می فرمایند:مزایای این دین را به مردم نشان دهید،مردم خودشان دین را خواهند پذیرفت...با در نظر گرفتن این فرمایش گهربار و از سوی دیگر،با دیدن مشکلات جامعهء دینی،به این نتیجه می رسیم که دین را آنطور که باید و شاید،به مردم معرفی و ارائه نکرده اند و اهمیت آن را به مردم نشان نداده اند و فقط برداشتی سطحی از آن را در بین دینداران مشاهده می کنیم.وقتی یک فرد عادی،چیزی را بیان می کند،ممکن است ما اهمیت چندانی به حرف وی ندهیم و آن را سرسری بگیریم؛اما وقتی یک استاد دانشگاه و یا هر متخصص دیگری،نظری می دهد،ما به این نظر تخصصی،با دقت و وسواس بیشتری توجه می کنیم.حال فرض کنید ما پیامهائی را،نه از سوی یک فرد عادی و نه از سوی یک پروفسور و نه از سوی یکی از معصومین(علیهم السلام)؛بلکه دقیقا از سوی آفریدگار هستی دریافت کنیم؛واقعا چه قدر برای این پیامهای متعالی،اهمیت خواهیم داد و روی آنها حساب خواهیم کرد؟

امید:مطمئنا باید خیلی دقت و حساسیت نشان بدهیم؛هرچند که در حال حاضر،عکس آن را مشاهده می کنیم.

جمال:حق با شماست. به دلایلی که نمی خواهم واردش بشوم، متأسفانه افراد جامعهء ما در قبال دین و آموزه های آن،حساسیت و تعمق چندانی نشان نمی دهند که سعی می کنم فهرست وار،آنها را بیان کنم:

اولین موضوع این است که بر طبق آموزه های دینی،ما در برخی مسائل،حق تقلید کردن نداریم ؛اما در برخی مسائل دیگر،این اجازه و حق را داریم که تقلید بکنیم.اما متأسفانه این موضوع،برعکس شده است:

اصول دین ما که شامل توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد و سایر اصول اعتقادی و عقیدتی است،مسائلی غیر قابل تقلید هستند که هر انسان مسلمانی باید آنها را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد و به اندازهء توانائی فکری اش،آنها را برای خود اثبات کند و بدانها معتقد شود.

در عوض،در احکام دینی که مربوط به فروع دین بوده و مسائلی تخصصی را شامل است،در صورتی که کسی خودش متخصص و مجتهد دینی نباشد،باید با تقلید از متخصصین مربوطه،احکام لازمش را به دست بیاورد و به آنها عمل کند. 

اما می بینیم که در جامعهء ما،دقیقا برعکس اینها عمل می شود:

همهء ما صرفا به این دلیل که در یک خانوادهء مسلمان و شیعه به دنیا آمده و بزرگ شده ایم،مسلمان و شیعه بار آمده ایم؛دقیقا به همان شکلی که مثلا یک نفر در خانوادهء یهودی به دنیا آمده و یهودی شده است.هر کدام از اینها هم تعصب خاصی نسبت به دین آباء و اجدادی خود دارند و آن را برحق می شمارند.افراد کمی وجود دارند که با تحقیق شخصی،حقانیت و یا عدم حقانیت دینشان را احراز کنند و حتی از دین آباء و اجدادی خود خارج شده و دین دیگری،غیر از دین پدری شان انتخاب کرده باشند.

از سوی دیگر،ما مردم عادی و غیر متخصص در احکام دینی،از هر کسی تقلید می کنیم،غیر از متخصصین و مجتهدین دینی:

نماز و سایر عبادات را به همان شکلی که پدران و مادران مان(که عموما متخصص دینی نیستند) در دوران کودکی به ما یاد داده اند،انجام می دهیم و ابدا کوچکترین توجهی به رسالات عملیهء مراجع تقلید نداریم.حتی برخی ها پا را از این هم فراتر گذاشته و ادعا می کنند که نیازی به تقلید نیست و ما خودمان با عقل خودمان،احکام اسلامی را به دست می آوریم...شاهد قضیه، این است که اگر به نماز جماعت مساجد توجه کنید،تفاوتهای فاحشی را در نحوهء انجام تکبیرةالاحرام یا گرفتن قنوت یا ...خواهید دید که هیچ کدام،شباهتی به دستورهای رسالات ندارند و هر کسی با توجه به سلیقهء شخصی خود یا والدینش،آنها را انجام می دهد(اینها البته،نمونه های ساده ای هستند که مثال زدم.در ادامه،موارد مهم تری را هم مطرح خواهیم کرد).

امید:لطفا هر کدام از مواردی را که بیان کردید،بیشتر توضیح دهید.

ادامه دارد...