سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

پس،بعد از پیغمبر(ص)،اسلام به دو جناح مردمی و حاکم،جناح راست و جناح چپ - راست و چپ به معنائی که در انقلاب کبیر فرانسه داشت - و جناح عدالت و جناح حاکمیت،منشعب شد و این انشعاب و گرایش به چپ و راست در طول تاریخ،عمیق تر شد و اسلامی به وجود آمد که ابزار توجیه طبقهء – و حتی رژیم – حاکم شد(از طبقهء حاکم،مرادم همهء کسانی است که در جامعه،از سرمایه و امکانات مادی بیشتری برخوردارند و دیگران را استثمار می کنند،اینها اگر در سیاست هم دخالت نداشته باشند،طبقهء حاکمند و گروهی سیاسی اند و مدافع این طبقه،هیأت حاکمه اند)و این اسلام،صورت ایدئولوژی ای دولتی به خود گرفت که به خدمت دستگاههای خلافت و سلطنت در آمد و تسنن نام گرفت و اسلام دیگر - اسلام علی(ع) - مقتدر و آگاهانه و مصمم،جبههء ضد طبقاتی گرفت و به عنوان ایمانی نجات بخش و امید دهنده،به دفاع از طبقات محروم و در زنجیر استثمار و کسانی که به وسیلهء اسلام دولتی - تسنن اموی و اسلام طبقاتی - تحقیر می شدند و محروم می ماندند،برخاست.

 

پس طبق یک قانون دقیق منطقی،به میزانی که تسنن به صورت جبهه گیری دینی طبقهء حاکم و توجیه کنندهء هیأت حاکم و ابزار دست حکام،علیه مردم در می آید،تشیع در میان توده و طبقهء محروم و ملت هائی که از عرب و غیر عرب تحقیر می شدند و اسلام دولتی،حتی ارزش انسانی شان را هم نمی پذیرفت،رشد می کرد و گسترش می یافت.در حکومت عمر،برای اولین بار،طلیعهء طبقاتی را می بینیم:او که به اعتقاد من،مسلمان است،اما بینش اجتماعی پیش از اسلام دارد می گوید:ای مسلمین!بحمدالله از اعاجم[یعنی غیر عربها]،بندگان بسیاری در اختیارتان قرار گرفته است،پس به خاطر شرافت عرب!بندگان عربتان را آزاد کنید.

 

و مدت ها بعد در حکومت علی(ع)،زنی ایرانی با زنی عرب اختلاف پیدا می کند و علی به نفع زن عجمی رأی می دهد و زن عرب که از دوران عثمان درآمده است می گوید:چرا بین من و این زن عجمی،تفاوتی نگذاشتی؟ و علی در جواب،دو مشت خاک برمیدارد و در برابر زن عرب می گیرد و می گوید:میان این دو مشت خاک،چه تفاوتی هست؟بینش و جبهه گیری دو رهبر را می بینید؟که یکی - عمر - کاملا طبقاتی می اندیشد و یکی - علی(ع) - ضد طبقاتی.بینش یکی،پیش از اسلامی است و بینش یکی،اسلامی.یکی مظهر تسنن و یکی مظهر تشیع.این جبهه گیری طبقاتی را نه تنها در بعد از پیغمبر(ص)،که در زمان خود ایشان و در صدر اسلام نیز شاهدیم.و تشیع را مذهبی می بینیم که در زمان پیامبر نیز چهرهء مصمم و روشن و ضد طبقاتی اش را دارد.

 

در جنگ بدر که پیغمبر(ص)،خود رهبر است،میان بلال و عبدالرحمن ابن عوف اختلاف می افتد.بلال می گوید که امیة ابن خلف که از بزرگترین اشراف مکه است،رأس کفر و پلیدی است و باید کشته شود.اما عبدالرحمن ابن عوف با اینکه از مهاجرین است،از نظر طبقاتی به امیة ابن خلف،با اینکه از مشرکین است،وابسته است،پس به حمایت از او بر می خیزد.چرا که می بیند امیة ابن خلف،مرد محترم و شریف و معنون است!و از کسانی است که عمری در مکه به آقائی زندگی کرده است و مخصوصا که بلال مدتها برده اش بوده و از او شکنجه ها دیده است...این پیوند طبقاتی است و از پیوند اعتقادی قوی تر است.و دلیل روشنش عموی پیغمبر است - ابولهب - که در صف بنی امیه و علیه بنی هاشم قرار می گیرد و افراد عادی بنی امیه به حصار می آیند و همپای مسلمین در شعب ابیطالب زندانی می شوند.

 

ادامه دارد...