سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی


55.اگر من روشنفکر بتوانم منابع سرشار و عظیم فرهنگی جامعه ام را استخراج کنم و چشم مردمم را به تاریخ پرحماسه و حرکت مکتب پر از جنبش و شعور زندگی بگشایم،رسالت خویش را به عنوان یک روشنفکر آگاه انجام داده ام.روشنفکر جز این رسالتی ندارد که بر اساس فرهنگ و شخصیت معنوی و ملی یک جامعه،بدان خودآگاهی ملی یا طبقاتی بدهد.رهبری سیاسی،کار خود مردم است. 

56.مبارزهء روشنفکران علیه مذهب در جامعه های اسلامی،بزرگترین خدمت را به عمّال جنایت و ارتجاع و دشمنان فریبندهء مردم کرده است،زیرا با مخالفت اینان تودهء مردم مذهبی،دست از دین بر نمیدارند ولی کسانی که خود را پاسدار دین و وضع خود را منطبق با دین معرفی می کنند،زیر پایشان محکم تر می شود و در حمله به نهضت روشنفکری و عدالتخواهی و آزادی،قوی دست تر می شوند!

57.فریادی که سیدجمال برآورد،ترجمهء آخرین موج فکری خارجی نبود؛بلکه یکی از انعکاسات همان فریادهائی است که در حرا،در مکه،در مدینه،در احد،در قادسیه،بیت المقدس،در تنگه الطارق،در جنگهای صلیبی می پیچد.همان صدای حیات بخش دعوت به جهاد و عزت و قدرت است که در گوش تاریخ پر از حماسه اسلام،طنین افکن است.

58.فرهنگ اسلامی یک فرهنگ رهبانی درونی گسسته از جامعه نیست.فرهنگ جهاد است.پایه اش بر مسئولیت جمعی و عزت و حکومت و رهبری است.و در آن،آخرت،انعکاس زندگی این جهان و دنبالهء منطقی و علت و معلولی آن است.فرق است میان دینی که رهبران و شخصیت هایش در میدانهای جنگ یا گوشه های زندان جان داده اند،با دینی که قدیسینش در دیر ها و شکاف کوه ها پوسیده اند.

59.جهان بینی و تلقی فلسفی او از جهان و از انسان به عنوان یک متفکر مسلمان برای ما -که فلسفهء اسلامی را با دو وجههء عرفانی و صوفیانهء قدیمش می شناسیم و یا در قالب های فکری حکمت قدیم بوعلی و ابن رشد و غزالی و ملاصدرایش،و یا در چارچوب های کلیشه وار سنتی اش- بسیار ارجمند و آشنائی با آن بسیار فوری و حیاتی است.

60.برای آن روشنفکران و این مؤ منان،هر دو اسلام عبارت است از همان چیزی که در رساله ها و محراب ها واگو می کنند و این دو فرقشان فقط در این است که یکی بدان معتقد است و دیگری به آن کافر.اما آنان که مقیّدند که تا مکتبی را درست نشناسند،در باره اش قضاوت نکنند،معتقدند که باید اسلام را بشناسند.

61.اسلام شناسی از طریق علمی و دقیق به وسیلهء متفکر بزرگ و آشنا و نو اندیش و پر مایه ای چون محمد اقبال،یک ضرورت چند جانبهء معنوی و اجتماعی و علمی و تاریخی و سیاسی است.یک خودشناسی است،زیرا ما دارای هر فلسفه ای که باشیم،به هر حال در این مکتب و در این تاریخ،زاده شده ایم و رشد یافته ایم.

62.جامعهء خواب آلود و متحجر اسلامی ما اکنون بیش از همه چیز به مصلحان معترض(پروتست) اسلامی نیازمند است.مصلحان معترضی که خود با اسلام دقیقا آشنا باشند و نیز با اجتماع و با دردها و نیازهای زمان،و بدانند که بر روی چه اصولی باید تکیه کنند،علیه چه پایگاه ها و انحرافهائی باید به اعتراض بپردازند.

63.در یک جامعهء عقب افتاده یا استعمار زده،ضد استعمار بودن،تنها معرف یک گرایش سیاسی نیست،بلکه نشان دهندهء شخصیت انسانی و درجهء آگاهی و شعور انسانی و صداقت اخلاقی و تقوای روحی و حقیقت مکتب یا مذهب یک فرد است.

ادامه دارد......