سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

 

موسیقی فلسفی و عرفانی هند،گرچه فهم آن برایم ساده نیست و به همان اندازه برایم تأمّل انگیز و عمیق است.و وقتی آن را در برابر آن چه به نام موسیقی به خورد ما می دهند،می سنجم،می فهمم که «حُرمت غِنا» چه خدمتی به انسان و چه حمایتی از حیات و هوشیاری و حرکت ملت ما و در عین حال،چه ادای احترام و تقدیر و تجلیل از موسیقی راستین و اندیشمند و روح و روحانیت بخش را در خود داشته و دارد؟

و نیز سمفونی های پرقدرت و جلال «بتهوون» و زمزمه های پر غم «باخ»،که همگی مناجات یک عابد شاعر عاشق و سرشار از ایمان و احساس و شعور است با خدا؛خدائی که همه،جلال و زیبائی و مهر است و با این همه،خویشاوند نزدیک و محرم و آشنا و دردشناس و آگاه از راز و نیاز و رنج و عشق و شکست و آرزوی روح آدمی و پر کنندهء پوچی و خلأ و سردی و سکوت این دنیا و این زندگی و انیس مهربان و امیدبخش و نوازشگر تنهائی ما...

خلاصه،آنچه عطش درون مرا سیراب می کند،فلسفه است و اشراق و زیبائی و عشق و شعر.و این است که هر جا،اینها همه یک جا جمع می شوند،مرا از شور و شوق و لذت و مستی به اوج رضایت و سیری و سیرابی وجودی می رسانند و به معراج روح می برند.این چنین است وقتی اوپانیشاد ها را می خوانم و یا مثنوی را می نوشم و یا موسیقی باخ را گوش می دهم و گاهی که به هزار زحمت،جمله ای از زبان شمش بیرون می کشم،در «مقالات شمس» که نسخه ای پر غلط و نامفهوم از او پیدا شده است.

این ذوق و استعداد و عشق و رضایت روح من است.

ادامه دارد...