سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

در اعتقاد اسلام،بر مبنای سه اصل،می توان انقلاب را «دائمی» کرد:

اجتهاد.امر به معروف و نهی از منکر.مهاجرت.

1)اجتهاد:قرآن که می فرماید: «و لکلّ امة اجل» شاید به این معناست که «هر امت و هر ملتی،دوره ای معیّن دارد».هر فرد و هر جامعه و هر مکتبی،عمری دارد و هیچ پدیده ای جاوید و ابدی نیست.اما در مسائلی شبیه به این،تزی هست به نام «انقلاب دائمی» که نشان می دهد چگونه می توان جامعه ای را که جبرا به حالت تدافعی و سکون می افتد،به صورت مصنوعی و ارادی،رهبری کرد و در انقلاب دائمی قرارش داد و به صورت انقلاب های پیاپی،همواره تجدید حیاتش کرد.به این شکل است که می توان از سقوط حالت تدافعی جامعه،جلوگیری کرد.

به نظر من در اسلام،به عنوان ایدئولوژی،بزرگترین عاملی که نشان می دهد جامعه از نظر علمی می تواند همیشه به خودش حالت تهاجمی بدهد،مسئلهء اجتهاد است.اجتهاد،از لحاظ ایدئولوژی،نوسازی فکری می کند و یک انقلاب فکری است در طول زمان که هرگز توقف ندارد.

فقط نمی دانم چرا امروز،اجتهاد،تنها در استنباط احکام فرعی(فروع دین) محصور شده است؟!

در حالی که معتقدم حتی در فهمیدن قرآن و در تحلیل و شناخت و بررسی و نوع برداشت و تحلیل معتقدات مان نیز همواره باید در اجتهاد باشیم.و این اجتهاد،مهم تر و قوی تر است؛به خصوص که مسائل فقهی،(فروع دین)مسائل تخصصی است و واجب کفائی:یعنی لازم نیست که همه به دنبال اش بروند.اما مسائل اعتقادی،(اصول دین و اصول عقاید) واجب عینی است و هر فردی باید عقاید خویش را شخصا اجتهاد کند،زیرا که بر طبق فتاوای علما و مجتهدین و مراجع،تقلید در اصول دین جایز نیست و هر کسی،اعم از عالم یا عامی،در مسائل اعتقادی نباید تقلید کند.

بنابراین وقتی که من خود به بررسی کردن و شناختن می پردازم،به تفکر و اندیشیدن موظف ام و باید منطقی و عقلی بیندیشم و انتخاب کنم.اساسا اجتهاد در مسائل اعتقادی،به معنای تغییر در حقایق این مسائل نیست؛بلکه تغییر در نوع تلقی ما در آن عقاید است.یعنی هر روز بهتر فهمیدن و کامل تر برداشت کردن و هر روز بطنی تازه شکافتن و به عمقی تازه فرو رفتن.به این معنا،اجتهاد،یک انقلاب دائمی فکری در ایدئولوژی است.

ادامه دارد...