سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

اسلام در یک کلمه،تنها دین چند بُعدی جهان است؛نیروئی که بر جامعه وارد می آورد،«یک جهته» نیست.نه تنها از جهات متعددی است،که این جهات،«برخلاف» یکدیگر نیز هست و چون در جهات گوناگون و حتی متناقض بر احساس و اندیشهء فرد و جامعه نیرو وارد می آورد،طبیعتا برآیند این نیروها،همواره جهت متعادلی را به جامعهء خویش می بخشند؛که هرگز امکان آنکه پس از تعدیل آن،به یک نیروی انحرافی بدل گردد و جامعه را به سمت دیگری کج کند،نخواهد بود.

از کجا به چنین اصلی می توان پی برد؟از همان طریقی که هر مذهبی را باید شناخت؛یعنی از شناخت سنجش«الله»،«قرآن»،«محمد(ص)»،اصحاب(پروردگان خاص)و نیز «مدینهء محمد(ص)».چون

« محمد(ص)»،تنها پیامبر جهان است که خود،جامعهء خویش را بنیاد نهاده و رهبری کرده است.

بررسی علمی و مقایسهء منطقی این وجوه پنج گانهء اسلام،این حقیقت را آشکار می سازد:

 

«الله» با دو صفت ممتاز و متضادّ:

 

«قهّار» و «رحمان».«منتقم» است و «مستبدّ» و «جبّار و متکبّر» و «شدیدالعقاب»؛تکیه زده بر«عرش کبریا» و «مستور سراپردهء ملکوت»،جایگاهش « ماوراء و ماسوی» در زیر بارگاه و سلطنت مطلق اش.

و در عین حال:«رحمان» است و «رحیم»،«رئوف» است و «غفور»؛با انسان،جانشین خاکی خودش انس می گیرد و او را «برصورت خویش» می نماید.او را مژده می دهد که«مثل» خود سازد،و چنان با انسان،صمیمی و آشنا است که « از رگ گردن به او نزدیک تر»گردد.

خدائی که «کوه آهن اگر طنین سخن اش را بشنود،از وحشت،فرو شکند و ذوب شود»؛در پاسخ انسان گنهکاری که او را چند بار می خواند،می گوید:

«ای فرشتگان من،من از بنده ام شرمسار شدم،که او جز من کسی را ندارد؛از او درگذشتم».

«قرآن» نیز مجموعهء فلسفه و حکمت و قصص و عقاید و اخلاقیات فردی و روحی،و نیز احکام اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و روابط فردی و جمعی و آداب و رسوم حیات مادّی و معنوی،دنیا و آخرت،از فلسفهء خلقت و حکمت الهی گرفته،تا دستورهای بهداشتی و آداب معاشرت و خورد و خواب و زندگی عادی،از کمال نفس و تربیت فردی،تا فرمان قتال و تلاش برای بهبود حیات مادّی و برخورداری از اجتماع و آزادی و تمدّن و علم و ثروت و لذت و زیبائی.

از دعوت به عبادت و عبودیت و صبر و عشق به خدا و روشنائی دل و صفای روح و همواره آموختن و اندیشیدن و نگریستن و احساس کردن،تا اعلام آماده باش دائمی و «جمع آوری نیرو و اسب جنگی»،و بسیج نظامی و انتقام و کشتن و اسیر گرفتن،همه را در سبکی که ویژهء خویش است،در هم ریخته،و ترکیبی خوش آهنگ و زیبا از اصوات و الوان گوناگون فکری و احساسی،مادّی و معنوی،فردی و اجتماعی پدید آورده است.

«محمّد(ص)» را گاهی در صحنه های مرگبار جنگ می بینیم که از شمشیرش خون می چکد و پیشاپیش یارانش می تازد.و گاه هم او را می بینیم که هر روز در رهگذرش،یک نفر یهودی از بام خانه اش خاکستر بر سرش می ریزد،و او نرم تر از مسیح،روی در هم نمی کشد.و یک روز که از کنار خانهء وی می گذرد و از خاکستر مرد خبری نمی شود،با لحنی پر از صفا می پرسد:رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است،به عیادتش می رود.

ادامه دارد...