سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

 

برای شناخت اسلام،پنج وجهه یا تیپ مشخص اسلام را با چهره های مشابه سایر مذاهب(اعمّ از مذاهب برحق و مذاهب ناحق) مقایسه می کنیم:

1)خدای اسلام ؛2)پیغمبر اسلام؛3)قرآن؛4)شکل ظهور و مخاطبین پیغمبر(زیرا که هر پیغمبری بعثت خودش را به شکلی عنوان می کند:یکی مخاطبش را ناس[مردم] قرار می دهد و دیگری امرا و اشراف.یکی دیگر مخاطبانش علما و فلاسفه و خواص.گاهی پیغمبری[دروغین]به صورت تقرب به یک قدرت موجود ظهور می کند و پیغمبری[راستین] به صورت مدّعی و مخالف قدرت موجود،به نفع مردم)؛5)دست پروردگان زبدهء هر دین و مذهب،یعنی نمونه ترین و نماینده ترین چهره هائی که این دین یا مذهب تربیت کرده و به جامعه و تاریخ،عرضه داشته است.زیرا همانطور که برای شناخت درست هر کارخانه و یا زمین کشاورزی،بهترین راه این است که کالای صادره از آن کارخانه و یا محصول به دست آمده از زمین را مطالعه کنیم،در مورد دین و مذهب نیز،انسانهای تربیت شدهء آن مذهب،کالاهائی هستند که در این کارخانهء انسان سازی پرورده شده اند.

بنابراین برای شناخت اسلام بر اساس این روش،ابتدا باید خدا یا «الله» را شناخت.برای شناخت «الله» راههای مختلفی وجود دارد؛از قبیل توجه به کائنات و تفکر در آن،یا روش های فلسفی و اشراقی و عرفانی و یا آزمایش در جزئیّات و...

اما روشی که من عرض می کنم،روش « تیپ شناسی » است و آن به این شکل است که ما تیپ،سنخ،سیما، مفهوم و خصوصیاتی را که از «الله» در اسلام مطرح شده،بررسی نمائیم:که مثلا آیا قهّار است؟رحیم است؟مافوق همهء هستی است؟آمیخته شده با انسان است؟آیا به انسان نزدیک است یا دور؟ جنبهء رحمانیّتش بر قهّاریتش غلبه دارد یا به عکس است؟و خلاصه تیپش چگونه تیپی است؟چه جور خدائی است؟

برای شناخت درست این خصوصیات،باید به قرآن و سخنان پیامبر(ص) یا تربیت شدگان خاص ایشان مراجعه کرد؛زیرا که این صفات در قرآن به خوبی مقایسه شده و در سخنان پیامبر(ص)یا تربیت شدگان ایشان،به آنها اشاره شده است.و آنگاه مقایسهء «الله» با چهره ای که مذاهب دیگر از خدایشان تصویر می کنند،از قبیل اهورامزدا،یَهُوه،زئوس،بَعل و....

مرحلهء دوم برای شناخت اسلام،شناخت کتاب این دین،یعنی قرآن است.در مورد قرآن نیز باید فهمید که این چه نوع کتابی است؟دربارهء چه مسائلی حرف می زند؟گرایش اش بیشتر به چه مسائلی است؟از زندگی دنیا بیشتر حرف می زند یا زندگی آخرت؟از مسائل فردی و اخلاقی بیش تر صحبت می کند یا مسائل اجتماعی؟بیشتر به مادیّات توجه دارد یا به معنویات؟به طبیعت بیشتر پرداخته است یا به انسان؟و خلاصه،چه مسائلی را و به چه شکلی مطرح کرده است؟

مثلا در مورد اثبات خدا،آیا می گوید برویم تزکیهء نفس کنیم تا خدا را بشناسیم؟ یا با مطالعهء جزئیات و آفاق و انفس،به خدا برسیم؟یا از هر دو طریق؟یا راههای مختلف دیگری را مطرح می کند؟

شکل زندگی کردن فرد،شکل زندگی کردن جامعه،فرم جامعه و روابط افراد را چگونه تعیین می کند؟

و نیز مقایسهء قرآن با دیگر متون مذهبی از قبیل انجیل،تورات،ودا،اوستا و ....

مرحلهء سوم برای شناخت اسلام،شناخت حضرت محمّد ابن عبدالله-صلّی الله علیه و آله و سلّم- به عنوان پیامبر این دین است.شناخت پیغمبر اسلام،برای یک مورّخ،اهمیت فراوانی دارد؛زیرا که از نظر یک مورخ،نقشی را که پیامبر اسلام(ص) در تاریخ بشر داشته،هیچ کس دیگری نداشته است.نقش شخصیت پیغمبر اسلام در حوادثی که پدید آورده،یک نقش بی نهایت مثبت و نیرومند است.وقتی از شخصیت پیغمبر اسلام سخن می گوئیم،منظورمان هم از جهات بشری اوست و هم ارتباط و نیروی معنوی خاصی که دارا بوده است؛یعنی هم بُعد بشری اش را در نظر می گیریم و هم بُعد نبوّتش را.

ادامه دارد...