سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

 

مطمئنا اگه کسی در مسیری نادرست و خارج از مسیر اصلی حرکت بکنه و به دیگران ظلم بکنه،نمی تونه اون حمایت ها رو دریافت کنه و صرفا میتونه موفق به دریافت یک سری توفیقات ظاهری بشه که معمولا زودگذر و غیر قابل اعتماد هستن و هر چند که ممکنه اینگونه افراد در زندگی،احساس خوشبختی بکنن،اما چون در مسیر اصلی گام نذاشتن،از اون هدف اصلی دور می افتن...

اجازه بدید این حرفهارو با در نظر گرفتن وضعیت فعلی جامعه مون مورد بررسی قرار بدیم و ببینیم که چه جوری باید از این سنت کلی پیروی کنیم و به چه شکل،با مشکلات،دست و پنجه نرم کنیم:

همهء ما در اطراف خودمون شاهد هستیم که برخی از انسانها با سوء استفاده از عقل و اختیاراتی که خداوند به اونها در جهت کمال داده، حق کشی ها و ظلم و ستم هائی رو در حق انسانها روا می دارن و معمولا هم طوری رفتار می کنن که کمتر کسی بتونه مانع این حق کشی ها بشه.

نکتهء مهمی که ما بایستی به اون توجه بکنیم،اینه که همون عقل و اختیاری که خدا به اونها داده،به ما هم داده که البته ممکنه اونا با استفاده از اختیار خودشون،اختیارات ما رو سلب کرده باشن؛اما ما وظیفه داریم با استفاده از عقل و اختیاری که داریم،در جهت احقاق حق خودمون قدم برداریم و اتفاقا خود این مسئله،یکی از کارهائی است که میتونه استعدادهای ما رو از جهات مختلف،شکوفا بکنه و ما رو در راه رسیدن به اون اهداف والائی که در بالا به اونها اشاره کردیم، کمک کنه.

مثال بارز تاریخی و اسلامی این مسئله،موضوع بعثت پیامبر اکرم(ص)و حوادث بعد از اونه که پیامبر اکرم(ص) و اصحاب ایشون،سیزده سال در مکه،در زیر فشار قریش و بزرگان اون بودند و چون نیروئی برای دفاع نداشتند،خداوند به آنها دستور صبر داده بود که البته همیشه حمایت و یاری خدا با آنها بود تا اینکه با هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی،دستور جهاد و مبارزه با دشمنان داده شد و بالاخره جریان فتح مکه و سایر موارد اتفاق افتاد...

حال ممکنه سؤال بشه که چگونه در این جامعهء وانفسا با این همه مشکلات،می توان توفیقی رو کسب کرد؟

واقعیت این است که نحوهء درخواست انسان از خداوند،خیلی تعیین کننده است:

شخصی رو در نظر بگیرید که جهت به دست آوردن یک فرصت شغلی از خونه اش خارج میشه و در ذهن خودش پیش بینی می کنه که چون وضعیت شغلی خرابه،پس باید حتما یکپارتی کلفت و آشنای بانفوذ باید پیدا کنم و به اون متوسل بشم و یا اینکه مبلغی رو به عنوان رشوه پرداخت کنم تا شغلی برای خودم دست و پا کنم...این یعنی اینکه این شخص،اعتقاد درستی به رزّاقیّت الهی نداره و یا اینکه خداوند رو در تأمین احتیاجات بندگانش،ناتوان حساب می کنه...به این موضوع،اصطلاحا می گویند شرک خفیّ.یعنی اینکه این گونه اشخاص،دانسته یا نادانسته،خداوند و اسباب طبیعی و مشروع خداوند رو در تأمین نیازهای بندگانش،ناکافی می دونند...در آیات قرآن به این موضوع اشاره شده که در قیامت،خداوند به مشرکان خطاب خواهد کرد که بروید و حق تان را از آن کسی که او را شریک من قرار داده اید،دریافت کنید... 

متقابلا شخصی رو در نظر بگیرید که جهت به دست آوردن  فرصت شغلی،از خونه اش خارج میشه؛در حالیکه از صمیم قلب و از ته دل،از خدا درخواست می کنه که یک شغل آبرومند با دستمزد حلال به دست بیاره و به خاطر به دست آوردن اون شغل آبرومند،محتاج هیچ پارتی و رشوه دهی و ...نشه و حق هیچ کسی رو ضایع نکنه و در حقیقت،به خود خدا توکل کنه.در عین حال،از تمامی روش های مشروع در جهت پیدا کردن شغل آبرومندش استفاده می کنه.اینگونه اشخاص،به جای متوسل شدن به روشهای نامشروع،مانند پارتی بازی و رشوه و ...،از خود خداوند درخواست می کنند که از طریق روشها و امکانات مشروع،نیازشون رو برطرف کنه...هرچند که اینگونه اشخاص،ممکنه در کوتاه مدت،به خواسته شون نرسند؛اما مطمئنا با صبر و تلاش مشروع و استعانت و کمک خواهی از خداوند،مطمئنا به خواستهء مشروعشون خواهند رسید.(این چیزی است که بارها و بارها،چه در زندگی شخصی مون و چه در زندگی افراد جامعه مون و مخصوصا در طول تاریخ بشری شاهدش بوده ایم...)

وقتی کسی به رزّاقیت الهی معتقده و هیچ گونه ضعف و عجز و فقری برای خداوند قائل نیست،چرا باید در رسیدن به هدفش عجله کنه و انتظار داشته باشه که هر چه زودتر به هدفش برسه؟خدا رازق و قادر هست و بخیل هم نیست.آیا چیزی غیر از حکمت و مصلحت،باعث دیر رسیدن یک انسان معتقد به خواسته های مشروعش وجود داره؟

پس بیائیم به این موضوعات،به صورت جدی و منطقی فکر کنیم و برای خودمون و جامعه مون،جدی بیندیشیم و برای حل مشکلات خود و جامعه مون،به وظایف و مسئولیت های عقلی و شرعی  خودمون عمل کنیم و راهکارهائی رو پیدا کنیم تا در مدتی که با مشکلات،دست و پنجه نرم می کنیم،حمایتها و توفیق های الهی رو دریافت کنیم و ان شاء الله به اون اهداف بالاتر که از طریق حل مشکلات خود و اطرافیان مون هست برسیم...

نکتهء آخر اینکه:

سرنوشت ما رو به سرنوشت هیچ کسی گره نزده اند؛پس خودمان با دست خودمان،سرنوشت خودمان رو به سرنوشت دیگران گره نزنیم...یعنی مثلا نگوئیم چون فلانکس در فلان اداره استخدام شد،پس من هم باید در همون اداره استخدام بشم و یا چون بهمانکس نتونست استخدام بشه،پس من هم استخدام نخواهم شد...خداوند،رزق و روزی انسانها رو از راههای متعدد و متفاوت می رسونه....

... پایان ...