سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

نظر

امام:میدانی که این هلیله با اندازه گیری معین،و نقاشی،و ترکیب خاصی صورت بندی شده،و اجزای مختلف و رنگ های گوناگون آن در داخل یکدیگر جا داده شده است،سفید در زرد، و نرم بر سخت.و هر یک از طبقات مختلف آن دارای خاصیتی جداگانه است.هلیله دارای پوستی است که آن را آب می دهد،و عروقی است که آب در آن جریان دارد؛و برگ پوشش آن است که آن را از سرما و گرما حفظ می کند و مانع می شود که باد،طراوت و شادابی هلیله را از بین ببرد.

 

طبیب:اگر برگ روی هلیله را فرا می گرفت بهتر نبود؟

 

امام:تدبیر خدا بهتر است،اگر چنان که می گوئی بود،نسیمی به آن نمی رسید تا شادابش کند،و نه سرمائی می دید تا آن را سخت نماید،و در این صورت متعفن می شد،و از طرفی چون نور خورشید نمی دید، کامل نمی شد و نمی رسید.ولی گاه خورشید،و گاه باد،و گاه سرما می بیند تا کامل گردد،و این امور را خداوند با قدرت لطیف و تدبیر حکیمانهء خود مقرر فرموده است.

 

طبیب:این مقدار توضیح برای شناختن نقشه و شکل هلیله کافی است.اکنون همانطور که وعده دادید،بفرمائید چه تدبیری در آن به کار رفته است؟

 

امام:این هلیله را پیش از کامل شدن در آن وقت که دانهء کوچکی بود و چیزی جز آب در میانش نبود و هسته،مغز،پوست،رنگ،مزه و سختی نداشت،دیده ای؟

 

طبیب:آری دیده ام.

 

امام:بگو بدانم اگر طراح حکیم و دانا و توانائی در سازماندهی آن دانهء بسیار کوچکی که جز آب در میان ندارد دخالت نمی کرد،امکان داشت که قسمت های مختلف هلیله با نظامی که توضیح داده شد تشکیل گردد؟اگر طراح هنرمندی در این دانه،طرح ریزی وجود هلیله را نمی نمود نهایت این بود که با بزرگ شدن آن،آبش زیاد می شد،ولی هرگز هلیله به وجود نمی آمد.

 

طبیب:به وجود طراح و صانع هلیله اعتراف می کنم،از بیان شما کاملا روشن است که نه تنها هلیله،بلکه تمام موجودات هستی،طراح و سازنده دارند،ولی این اعتراف به خدا نیست،زیرا از کجا معلوم که هلیله و سایر موجودات،خودشان طراح و سازندهء خود نباشند؟

 

امام:با توجه به نظام دقیق و حکیمانه ای که مشاهده کردی،تصدیق نمی کنی که سازندهء هلیله و سایر موجودات باید حکیم و دانا باشد؟

 

طبیب:نه

 

امام:این هلیله را هنگام پدید آمدن و پس از اینکه فاسد می شود و از بین می رود ملاحظه کرده ای؟

 

طبیب:آری،ولی من اعتراف کردم که هلیله پدیده است، نگفتم صانع نمی شود پدیده باشد تا نتواند خود را بیافریند.

 

امام:تو ابتدا گفتی که آفرینندهء حکیم ممکن نیست پدیده باشد،و بعد اعتراف کردی که (هلیله) پدیده است،نتیجهء این دو اعتراف این می شود که هلیله مصنوع است،و خداوند عزّ و جلّ صانع و سازندهء آن. اکنون اگر برگردی و باز بگوئی هلیله خودش را ساخته،به آنچه انکار کردی(پدیده بودن صانع)اعتراف می کنی.علاوه بر این تو با اعتراف به سازندهء حکیم و دانا اعتراف به خدا کرده ای ولی در نامگذاری اشتباه می کنی.

 

طبیب:چطور؟

 

امام:چون تو به وجود داشتن یک موجود حکیم و با دقت و تدبیر اعتراف می کنی،ولی وقتی از تو می پرسم که آن کیست،می گوئی هلیله.بنا بر این تو به وجود خدا اعتراف می کنی ولی در نامگذاری اشتباه می نمائی و نام خدا را هلیله می گذاری ، و اگر دقت کنی می فهمی که هلیله کمتر از آن است که بتواند خود را بیافریند،و ناتوان تر از آنکه بتواند مدبر خود باشد.

 

طبیب که خود را از پاسخ ناتوان دید گفت:آیا جز این،دلیل دیگری هم داری؟

 

امام:آری،بر اساس گفتهء تو باید هلیله بتواند طراح و سازندهء خود باشد و باید بداند که چگونه خود را بسازد،بنابراین چرا خود را کوچک و ناتوان و ناقص ساخت،و چرا از شکستن امتناع نمی کند و مانع از خوردن خود نمی شود؟چرا خود را پست،قابل خوردن،تلخ،بدشکل،بی طراوت و خشک ساخت؟

 

طبیب:چون بیش از این قدرت نداشت، و یا قدرت داشت ولی مایل بود خود را اینطور بسازد.

 

امام:بگو ببینم چه وقتی این هلیله خود را ساخته و به تدبیر وجود خود پرداخته؟آیا پیش از اینکه وجود پیدا کند،یا پس از وجود پیدا کردن؟ اگر بگوئی پس از وجود پیدا کردن،خود را آفریده،که این سخن از روشن ترین محال هاست،چگونه می شود هلیله موجود باشد و مصنوع،سپس باز دوباره خود را بسازد،بنا بر این نتیجهء کلام تو این می شود که یک هلیله،دو بار وجود پیدا کرده و ساخته شده است. و اگر بگوئی،پیش از وجود پیدا کردن،خود را آفریده و تدبیر نموده،بطلان این سخن و دروغ بودن آن نیازی به توضیح ندارد زیرا هلیله قبل از وجود،چیزی نبوده تا بتواند خود را به وجود آورد.

تو چطور به من ایراد می گیری که می گویم:چیزی که وجود داشته(خدا)چیز هائی را که وجود نداشته اند بوجود آورده،ولی به سخن خودت ایراد نمی گیری که می گوئی:چیزی که نیست(هلیله قبل از وجود)،چیزی را که وجود ندارد به وجود می آورد،فکر کن ببین عقیدهء کدامیک به حق نزدیک تر است؟

 

طبیب:عقیدهء شما.......(ادامه دارد)