سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روشنگری اجتماعی

برای چه بود که همهء مردم،به شدّت دور اسلام آمدند؛و مثل تشنه،بلافاصله دور اسلام گشتند؟در ابتدای کار،برای مردم رنج کشیده،نه دغدغهء توحید بود،نه نبوّت،نه معاد.تودهء مردم که بحث فلسفی و بحث علمی ندارند!توده های مردم،از ظلم به ستوه بودند،و به عدل اسلام پناه آوردند.

 

برای اینکه،اصل اوّلی که به عنوان اصل تازه اعلام گردید – که انبیاء دیگر،یعنی مکتب ها و مذهب های دیگران،به عنوان اصل اعلام نکردند،و مسئولیّت نپذیرفتند! – این بود که،مسئول است که عدالت را،به عنوان مسئولیّت،مسئولیّت خودِ مذهب،استقرار بدهد.

 

بعد،مردم شرق و غرب،پریشان و اسیر و زخم خورده از حکومت ظلم و حکومت غصب و استبداد،پناه آوردند به امامت،امامت اسلام؛قبل از همهء امام های ما.

 

اوّلین شعار توحید که اعلام می شود؛و بعد اسلام در مکّه شروع می شود؛عدالت و امامت،جزء ذات طرز تفکر اسلامی است؛که اگر از آن برداریم،مانند ادیانی که در تاریخ بوده،می شود؛و مردم چیز تازه ای گیرشان نمی آید.

 

بعد،این جاذبه و کمند دل ها – که امامت و عدالت بوده – مردم را می گیرد.بعد فرهنگ تشکیل می شود؛فلسفه تشکیل می شود؛تکامل و تمدّن ایجاد می شود؛و بعد،ارزش توحیدِ اسلام و فرقش با ثنویّت و نیز فرقش با«توحید،نبوّت،معادِ» ادیان دیگر معلوم می شود.

 

اوّل،مردم به خاطر عدالت و امامتِ اسلامِ نخستین،به اسلام گرویدند.بنابراین،اصولِ دینِ همهء ادیان،«توحید و نبوّت و معاد» است.و اصولِ مختصّ اسلام،«عدل و امامت» است.

 

فلسفهء «انتظار»،یعنی فلسفه ای که روشنفکر اندیشمند عدالتخواه را،در هر شرایطی که هست،به بدبینی و به یأس فلسفی و تاریخی دچار نخواهد کرد.

 

هیچ قومی و هیچ فرقه ای و مذهبی،مانند شیعه نیست؛که چهارده قرن بجنگد؛همهء رهبرانش نابود بشوند؛همه مسموم بشوند؛همه زندانی بشوند؛همه کشته بشوند؛همهء نهضت ها شکست بخورند؛و هیچ وقت دچار یأس هم نشده باشد!

 

چرا و چه عاملی،علیرغم این مدّت طولانی شکست و سختی و دشواری،این عقیده را،همچنان نیرومند و همچنان معتقد و همچنان خوشبین نگه داشته!اعتقاد به جبر تاریخ،بر اساس فلسفهء «انتظار مُنجی»!

 

ادامه دارد...